به مناسبت سالروز مشروطیت

به قلم: پروفسور سیدحسن امین

نمانامه: ۱۴ مرداد سالگرد تاسیس مشروطیت در ۱۲۸۵ خورشیدی است. انقلاب مشروطیت که با مطالبه عدالت خانه شروع شد، به مطالبه مصلحت خانه با مشارکت نمایندگان مردم یعنی مجلس شورا ( پارلمان) انجامید. تدوین قانون اساسی و مخصوصا متمم قانون اساسی، حرکتی مترقی در جهت تثبیت حقوق شهروندی و حاکمیت قانون بود.
از جهت عمومی، من در تاریخ حقوق ایران فصلی مفصل و مستقل ونیز در ماهنامه حافظ طی ده سال انتشار مجله حافظ، بیش از ده مقاله راجع به مشروطیت نوشته ام. در شاهنامه امین هم تاریخ مشروطیت را به نظم درآورده ام.
تأسیس اساس مشروطیت که به واقع ایجاد نظامی سیاسی مبتنی بر حاکمیت پارلمان و مردم سالاری بود، از نقطه های بسیار مثبت تاریخ ماست. ما در قاره آسیا یکی از اولین ملت هابی بودیم که مبانی اصیل رهایی از استبداد شرقی و استقرار دموکراسی را پذیرفتیم. مقام سلطنت را مقامی تشریفاتی و فاقد مسئولیت اجرایی اعلام کردیم. به قول مصدق، روح قانون اساسی مشروطیت حاکی است که شاه باید سلطنت کند نه حکومت و متن قانون اساسی مشروطیت هم می گوید که شاه از مسئولیت مبری است.
البته ما نباید در تاریخ بمانیم. عظام بالیه کی رتبت نظام دهد؟
ما بیش از آن که به یادآوری نیک و بد پیشینیان یا تفاخر به نیاکانمان نیاز داشته باشیم، باید دغدغه مند نسل های آینده مان باشیم. با این وصف، من از جهت خانوادگی، هم، با تعلق خاطر به مشروطیت، چندین نکته ویژه قابل گفتن دارم که دست کم دغدغه شخصی مرا به عنوان یک شهروند مسئول با پیشینه مسئولیت پذیری نسل های گذشته ام به یاد می آورد:
۱. پدر بزرگ من امین الشریعه و برادرش نظام العلمای سبزواری از علمای مشروطه طلب بودند. محمدعلی شاه در استبداد صغیر، امین الشریعه را از خراسان نفی بلد و به سُرخَنکَلاته مرکز ایل مقصودلو در استرآباد ( گرگان) تبعید کرد.
۲. امین الشریعه در گرگان با شیخ محمدحسین استرآبادی (پدربزرگ بهمن مقصودلو سینماگر جهانی نام مقیم آمریکا) متحد شد و این دو رحیم خان مقصودلو (پسر عبدالصمدخان میرپنج) را به نمایندگی مشروطه طلبان برای مذاکره با ترکمن ها که طرفدار استبداد بودند به گمش تپه فرستادند و ترکمن ها به دلیل اختلافات این سفیر صلح مشروطه خواهان را کشتند.
امین الشریعه که رحیم خان را به رفتن به گمش تپه تشحیع کرده بود، با از خود گذشتگی با تنی چند از اعضای خانواده این شهید گمنام مشروطیت به ترکمن صحرا رفت و جسد او را به گرگان آورد و با تشییع عمومی و برگزاری مجالس ترحیم متعدد او، همراه حاج شیخ محمدحسین استرآبادی به حمایت و انسجام مشروطه طلبان توفیق یافت.
۳.اصل فرمان مشروطیت به قلم قوام السلطنه به وسیله خویشاوند دانشمند من دکتر قاسم غنی به علی اکبر داور (وزیر دادگستری و بعد وزیر دارایی رضا شاه) اهدا و اتحاف شده بود.
این فرمان مشروطیت اصل، بعد به آمریکا منتقل شد و در دوره نخست وزیری دکتر محمد مصدق برای خرید دولت ایران به حسین علا و اللهیار صالح سفیر کبیران ایران در آمریکا ارائه شد، ولی خرید آن مقدور نشد.
۴.خویشاوند دیگر من میرزا محمود عربشاهی هم که پسر عمه پدربزرگ پدری ام امین الشریعه و عموی پدربزرگ مادری ام میرزا حسین عربشاهی بود و دکتر قاسم غنی در جلد اول یادداشتهای خود او را از امثال و اشباه حمزه سیدالشهدا و حضرت ابوالفضل العباس علمدار کربلا معرفی می کند، مشروطه خواه بود. او در مقام عضو انجمن ولایتی سبزوار، در دفاع از مشروطیت به تقلب در انتخابات و تحرکات مجتهد مستبد شهر حاج میرزا حسین آزادمنجیری اعتراض کرده و مورد ضرب و شتم مستبدین واقع شده است و به همین دلیل دو عریضه شکوائیه به وزیر عدلیه مشروطه نوشته و از حاج میرزا حسین مجتهد سبزواری با تصریح به پشتیبانی حاج شیخ فضل الله نوری از او، شکایت کرده است که من طی مقاله ای در خصوص تقلب در انتخابات، آن متن را در آمریکا در فصلنامه دو زبانه میراث ایران (به مدیریت دکتر شاهرخ احکامی) و در ایران در روزنامه ستاره صبح (به مدیریت علی صالح آبادی) چاپ کردم.
سخن اساسی امروز من این است که چه شد ما ملت ایران از نتایج مشروطیت خودمان محروم شدیم؟ چرا شخص من با این سابقه مبارزات خانوادگی و با دادن تاوان از نفی بلد و تبعید گرفته تا مورد ضرب و شتم قرارگرفتن، امروز هنوز در آرزوی تحقق همان آرمان های ۱۱۶ سال پیش پدر بزرگم هستم که گورجای او در امامزاده عبدالله گرگان یادآور تداوم زورگویی و استبداد در کشوری است که وقتی اولین منشور حقوق بشر را به جهان ارمغان کرده است؟
از گذشته بسیار گفتیم و نوشتیم، فکری به حال امروزمان و فردای نسل جوانتر و فرزندان و نوادگان خودمان بکنیم. تامین حقوق شهروندی، حاکمیت قانون و رهایی از استبداد، همچنان آرزوی ماست که باید برای دستیابی به آن بکوشیم.