نگاهی به رمان «مغازه خودکشی» نوشته ژان توله

به قلم: غزل قربانپور

نمانامهمغازه خودکشی رمانی با سبک کمدی سیاه از ژان تولی است. این کتاب در سال ۲۰۰۶ منتشر شده‌است. و با زبان طنز خودکشی و مرگ را به سخره می‌گیرد.
خانواده تواچ در زمان و مکانی نامشخص از آینده زندگی می‌کنند، زمان و مکانی که گیاهان، آسمان پاک، منابع طبیعی و هرآنچه زمین را برای زندگی شاد مطلوب می‌کند، دیگر وجود ندارند.
اندوه و ناامیدی در این دوره انچنان با زندگی مردمان عجین شده است که شادی و نشاط امری غیر عادی تلقی می‌شود.
بنابراین در مغازه خودکشی آقای تواچ هرچیزی که برای خاتمه دادن به این زندگی اندوهناک نیاز است، فروخته می‌شود.
در مغازه خودکشی می‌توان از اختراعات پسر بزرگ خانواده ونسان برای مرگی اختصاصی استفاده کرد و یا از بوسه دختر جوان خانواده – مرلین- برای مرگی رمانتیک.

اما مانند اغلب خانواده‌ها در خانواده تواچ هم فرزندی زاده شده است که ناهماهنگی فاحشی با سایر اعضای خانواده دارد، میشیما و لوکریس تواچ به جز آلن دو فرزند دیگر هم دارند: ونسان و مرلین که هر دوغمگین و محزون اند. آلن، کوچکترین فرد خانواده، با نابود کردن سیاه بینی و حزین خانواده اش چیزی به آنها می‌آموزد که برای شان تازگی دارد: عشق به زندگی.
آلن فرزند کوچکتر خانواده که اسمش از مخترع کامپیوتری که خودکشی کرده بود، برداشته شده است، در عصر و زمانی که مردم مانند قطرات باران در غروب دلگیر پاییزی خود را از برج‌های مذاهب فراموش شده به زیر می‌اندازند،به طرز ناامید کننده‌ای خوش‌بین و شاد است.

در مقدمه اثر دربارهٔ اسامی کاراکترها آمده‌است:

در خانواده تواچ، نام‌ها پژواک نام افراد سرشناسی در تاریخ اند. نام میشیما یادآور یوکیو میشیماست؛ نویسنده و شاعر سرشناس ژاپنی که سه بار نامزد جایزهی نوبل ادبیات شده بود. او در ۱۹۷۰ به روش سنتی هاراگیری خودکشی کرد. نام ونسان پژواک نام ون گوگ است؛ نقاش مشهور هلندی که در ۱۸۹۰ به قل خودش شلیک کرد. نام مرلین یادآور نام مرلین مونرو، بازیگر معروف ادی است که در سال ۱۹۶۲ در ۳۶ سالگی بر اثر مصرف بیش از حد داروهای خارک و آرام بخش به خواب ابدی رفت. نام آلن تداعی کنندهی نام آلن تورینگ ریاضیدان نابغهٔ انگلیسی است. تورینگ در اواخر عمر هفتم ژوئن ۱۹۵۴ برای آخرین بار به اتاق خوابش رفت. جسد بی جان او را روی تخت خواب یافت.
این کتاب مجموعه ای است از دغدغه‌های عصر مدرن که با زبان طنز و اغراق آمیز مطرح شده‌اند:
– تجارت مرگ
با بررسی شغل خانواده تواچ، خواننده مدام در ذهن خود با این سوال مواجه می‌شود آیا فروش آنچه به مرگ  منتهی می‌شود، همدستی در قتل افراد نیست؟
آیا فروشندگان اسلحه، مواد مخدر و … به نوعی در کشتن افراد مشارکت ندارند؟
میشیما تواچ در بخشی از کتاب به دختربچه‌ای که برای خرید آبنبات مرگ‌بار به مغازه آمده است می‌گوید که فقط می‌توانی یک آبنبات برای خودت برداری، ما نمی‌خواهیم تمام همکلاسی هایت کشته شوند، ما که قاتل نیستم…
آیا فروشندگان تجهیزات انتحاری واقعا قاتل نیستند؟
– اخبار منفی
توصیفات این کتاب با واژگان اغلب منفی و یأس آور عجین شده‌اند، در عصری که می‌توان هرچیز را از تلویزیون های سه بعدی دید، اغلب اخبار برای شنیدن و دیدن انتخاب می‌شود، آن‌هم خبرهایی که در‌مورد فجایع زیست محیطی، جنگ و نابودی است. موضوعات سیاسی‌ای که در اغلب کشورها اتفاق می‌افتد و ناخوشایند هستند بر اذهان تاثیری ویرانگر خواهند گذاشت، دست و پنجه نرم کردن با چنین اخباری روح را رنجور و فرسوده می‌کند آنچنان که شنیدن خبر باخت تیم فوتبال مورد علاقه می‌تواند انسان را از آستانه فروپاشی به ورطه نابودی سوق دهد.
تواچ‌ها، آلن را وادار می‌کنند تا اخبار را پیگیری کند، انها می‌خواهند آلن مثل اغلب مردم افسرده و ناامید باشد، خواه برای همرنگ جماعت شدن خواه برای رونق دادن به آینده کسب و کار خانوادگیشان. اما ذات پاک کودک لااقل در کودکی با چنین تربیتی سازگار نیست.

روزنه امید

اگرچه فضای رمان به طور کلی تاریک است ولی روزنه‌های نوری بر داستان می‌تابد که باعث تخریب آن غمکده می‌شود. آلن با روحیه شاد و تسلیم ناپذیرش بر همه خانواده و بعد همه شهر تأثیر می‌گذارد، مرلین فرزندی را که در شکم دارد آلن می‌نامد تا نشاط را به نسل آینده منتقل کند، ونسان کسب و کار خانوادگی را با رضایت پدرو مادر به شیرینی پزی تغییر می دهد، او می‌خواهد شیرینی‌هایی با تصویر آلن بسازد و به مردم بفروشد تا یادآور تلاش آلن برای تغییر جهان باشد.
سیاستمداران به جای خودکشی دست جمعی به خنده دست جمعی روی می‌آورند، حتی اشتباهات جوانی خود را به مسخره می‌گیرند و می‌پذیرند.
فضای تیره داستان کم کم رو به روشنی می‌رود اما…

– مرگ خوش

آلن که سراسر شور و شوق زندگی است، بخاطر تغییر کسب و کار از سوی پدر مواخذه می‌‌شود، پدر می‌خواهد آلن را تنبیه فیزیکی بکند، بنابراین آلن که عقب عقب می‌رود و از بالکن ساختمان به پایین پرت می‌شود، دستش را به لبه بالکن می‌گیرد، در همین حین ونسان دستاری را که به خاطر میگرن به سر بسته بود به سوی آلن پرتاب می‌کند. تمام خانواده سعی می‌کنند به آرامی آلن را بالا بکشند و جانش را نجات دهند، تنها دو متر تا نجات آلن مانده است اما‌او ناگهان در می‌یابد، وظیفه اش که تغییر غم به شادی بوده به نحو احسن انجام شده، پس نوار دستار را ول می‌کند و به کام مرگ فرو می‌غلتد.
آلبر کامو‌ در کتاب مرگ خوش می نویسد :
«مرگ برای کسانی رعب‌آور است که زندگی نکرده‌اند. کسانی که تسلیم تقدیرند و کوچک‌ترین قدمی برای خوشبختی خود برنداشته‌اند. ولی مورسو دِین خود را به زندگی ادا کرده است. او از زوال و پوچی خود گذر کرده، و سپس با آگاهی و اراده سمت خوشبخت ساختنِ خود پیش رفته است. پس با نهایت رضایت، اماده ترکِ نه تنها این جهان، بلکه ترکِ خودش است. چرا که خوشبختی خودساخته، مرگ خوش را در پی دارد.

او خوشبخت می میرد، چرا که خوشبخت زندگی کرده است.»

کتاب مغازه خودکشی نوشته ژان تولی به دست احسان کرم‌ویسی ترجمه شد و در نشر چشمه به چاپ رسید.