نقد و بررسی کتاب «گوشواره های فلزی»

به قلم: غزل قربانپور

گوشواره های فلزی مجموعه داستانی مشتمل بر هفت داستان کوتاه اجتماعی نوشته گلپر فصاحت است که در سال ۱۳۹۹ به چاپ رسید. گلپر فصاحت پیش از این دو رمان با نامهای درخت های کاج قد می کشند و ماهی های زیر پل را به مخاطبان معرفی کرده است.

داستان کوتاه اغلب برای توصیف یک رویداد واحد، روایت یک اپیزود یا روایت داستانی درباره یک شخصیت خاص استفاده می شود. ادواردمورگان فورستر در کتاب « جنبه های رمان» داستان را چنین تعریف می کند:
« داستان نقل وقایع است به ترتیب توالی زمان. برای مثال، ناهار پس از چاشت و سه شنبه پس از دوشنبه و تباهی پس از مرگ می آید و برهمین منوال، داستانی که واقعاً داستان باشد باید واجـد یک ویژگی باشد: شنونده را برآن دارد که بخواهد بداند بعد چه خواهد شد.»
“داستان کوتاه اثری است کوتاه که درآن نویسنده به یاری یک طرح منظم شخصیتی اصلی را دریک واقعه ی اصلی نشان می دهد، و این اثر برروی هم تأثیرواحـدی را القا می کند.
باید توجه داشت که داستان های کوتاه اصولاً یک پرسناژ ( شخصیت) اصلی بیشتر ندارند و به ندرت اتفاق می افتد که دو شخصیت یک داستان در اهمیت از هر حیث با هم برابر باشند.”
بیشتر داستان های کوتاه با واقعه ی واحدی که در زندگی یک یا دو شخص از اشخاص داستان روی داده است سرو کار دارند.»در کتاب گوشواره های فلزی شاهد زنان اغلب در سنی مشابه به عنوان شخصیت اصلی هستیم. این شخصیت ها هر کدام مشاغل و دغدغه های متفاوتی دارند اگرچه در زنانگی بسیار نزدیک و شبیه به هم هستند.

سراندن

اولین داستان با نام ” سراندن” را زنی نویسنده از زاویه اول شخص مانند بقیه داستانهای مجموعه, روایت می کند. جزییات بسیار زیاد در داستان کوتاه برخلاف آنچه عرف داستان کوتاه است, خواننده را به این فکر وامی دارد که پرداختن به چنین جزییاتی اصولا چه ضرورتی دارد؟ پاسخ را باید در شغل شخصیت اصلی یافت.

گوشواره های فلزی

گوشواره های فلزی واگویه های اعترافی زنی است که باری را با از دست دادن خاله اش بر زمین گذاشته است. اتنخاب هوشمندانه نام داستان به عنوان نام اثر نشان دهنه این است که تا حد درگیر شدن با هر چیز کم مایه می تواند بر روح و روان آدمی اثرگذار باشد و این اثرات سالیان سال روح را بیازارد.

قرارداد

قرارداد مجموعه سوالاتی است که هرگز پاسخ نخواهند گرفت. داستانی است که همان درون مایه روانشناسی داستانهای دیگر را دارد و به دغدغه ای می پردازد که در جامعه گریبانگیر اغلب افراد است.

برگ های بنجامین

برگ های بنجامین می توانست با پرداخت بیشتری به داستانی سورئالی بدل شود یا با پرداخت متفاوت تری , داستانی با جنبه روانپزشکی و درمانی باشد.
تعلیق در داستان برگ های بنجامین باعث می شود مخاطب حتی پس از اتمام داستان همچنان با آن درگیر باشد و شخصا برای نحوه پایان داستان تصمیم بگیرد.

زندگی سگی

“زنان برای زنان” زندگی سگی داستانی است که اگرچه راوی ش هم زن است و هم مادر اما زنی است کاملا متفاوت با بقیه شخصیت های کتاب. این داستان خواننده را با احساس مادری یک زن بیشتر همراه می کند. حس مادری ای که ملطقا منحصر به فرزندان یا هم نوعان نیست.

موزاییک ها

جامعه مدرن و اضطراب های زنان در پایان سالهای جوانی را به تصویر می کشد.
اگرچه مخاطب نمونه این داستان را در ادبیات داستانی بارها خوانده است ولی پایان بندی و نتیجه گیری داستان نشان دهنده مهارت روانشناسی نویسنده است.

آبگوشت بدون سیب زمینی

داستانی است که نزدیکی و همذات پنداری بین مادران و دختران را به تصویر می کشد. این همذات پنداری گویی بر پایه اصطلاح متداول مادران ایرانی بنا شده است ” تا خودت مادر نشوی, نمی فهمی.”
بی شک خاطرات کودکی و تاثیر آن بر ناخودآگاه انسان باعث می شود که در بزرگسالی دست به اعمالی بزند که حتی از دید شخص خودش هم صحیح و منطقی نیست.

گوشواره های فلزی مجموعه داستانی مشتمل بر هفت داستان کوتاه اجتماعی نوشته گلپر فصاحت است که در سال ۱۳۹۹در انتسارات آگه به چاپ رسید.