گفت و گو با کامران جمالی

پایگاه خبری نمانامه: «قرن من» یکی از معروف‌ترین آثار گونترگراس پس از رمان «طبل حلبی» است، که در ایران با ترجمه کامران جمالی توسط انتشارات نیلوفر درسال ۸۳ منتشر شد و بلافاصله به چاپ دوم رسید. پس از یک دهه، هفته گذشته این رمان توسط همین ناشر تجدید چاپ شده است. کامران جمالی متولد ۱۳۳۱ تهران نخستین مجموعه شعرش «واحه‌ای سرخ در صحاری زرد» را در سال ۵۷ منتشر کرد و اکنون پنجمین دفتر شعرش را برای چاپ تدارک می‌بیند. در حوزه ادبیات تطبیقی «فردوسی و هومر» را منتشر کرد و از هاینریش بل ترجمه و انتشار رمان‌های «زنان در چشم انداز رودخانه» و «تازمانی که…» را در کارنامه‌اش دارد. وی هم‌اکنون رمان «افی بریست» نوشته تئودور فونتانه، از آثار برجسته قرن نوزدهم را آماده چاپ دارد. ضمن اینکه ترجمه او از رمان «شهر فرنگ» گونترگراس مدت چهار سال است که در انتظار مجوز چاپ است.
آقای جمالی، چرا تجدید چاپ رمان «قرن من» بیش از یک دهه طول کشید؟
چاپ اول «قرن من» در اواخر سال ۸۳ منتشر شد. چاپ دوم آن اوایل سال ۸۵ به بازار آمد. اما چاپ سوم آن‌که چندی پیش به بازار آمد، دلیلش بر می‌گردد به ممیزی در دولت آقای احمدی‌نژاد که باید پاسخگو باشند.
ترجمه دیگری هم از این رمان به قلم روشنک داریوش در همان ایام منتشر شده بود…
ترجمه خانم داریوش هم متعلق به سال ۸۳ بود که همزمان با ترجمه من منتشر شد. ترجمه من سال ۸۵ تجدید چاپ شده بود. گویا ترجمه خانم روشنک داریوش را در همان زمان خمیر کرده بودند، برای اینکه رقابتی بین این دو ترجمه در بازار وجود داشت، آن ترجمه در ۱۰ هزار نسخه چاپ شده بود.
وعده انتشار رمانی از تئودور فونتانه داده بودید به اسم «افی‌بریست»؛ این رمان به لحاظ زیبایی شناسی چه مؤلفه‌هایی داشت که ترغیب شدید آن را ترجمه کنید؟
در قرن نوزدهم چهار رمان به‌عنوان شاهکارهای ادبیات منتشر شد که در حد و اندازه هم بودند، این آثار هم به‌لحاظ محتوا شباهت‌هایی به هم داشتند و هم در زمان انتشار سر و صدای زیادی به پا کردند و تا قرن بیستم هم تداوم داشت. یکی «آناکارنینا» تولستوی، دیگری «مادام بواری» فلوبر و بعد «نانا» اثر امیل زولا و چهارمی «افی‌بریست» فونتانه بود. سه رمان نخست در ایران ترجمه و منتشر شدند. عنوان این رمان هم مثل سه رمان دیگر، نام دختری است که قهرمان داستان است.
اگر این رمان تا این حد ارزشمند بوده و در غرب سر و صدا کرد، چطور مترجمان ما به سراغش نرفتند؟
به این دلیل ترجمه نشد که ترجمه یک اثر کلاسیک به این سادگی‌ها نیست. دلیل دیگر این است که ترجمه این رمان هم نیاز به پی‌نوشت دارد. مترجمی که تاریخ کشور پروس را خوب بداند. باید شناخت کاملی از تأسیس کشور آلمان داشته باشد. باید تاریخ قرن ۱۹ آلمان را بشناسد تا بتواند این اثر را به فارسی برگرداند و ابهامات متن را در پانوشت توضیح بدهد. موضوع همه این چهار اثر ازدواج‌های نافرجامی است که در میان طبقات اشراف رواج داشت. آن زمان زنان ارث نمی‌بردند و در قبال آن جهیزیه سنگینی به آنها تعلق می‌گرفت. خیلی از مردان اشراف به این طمع با این دختران ازدواج می‌کردند. دخترهم برای تأمین آتیه خود تن به این نوع ازدواج می‌داد. اگر چه اختلاف سن زیادی داشتند و نتیجه‌اش هم شکست بود. در این رمان دوئلی هم هست که با وجود ممنوعیت آن در قرن نوزدهم در پروس و بعد آلمان، اما صورت می‌گرفت و قانون هم آن را نادیده می‌گرفت. در حالی که طرف حتی اگر ولیعهد کشور بود باید مجازات می‌شد. قهرمان این رمان با دوئلی که داشت پس از دوماه زندان آزاد می‌شود و…