کتاب رفیق توفیق؛ مهم ترین متن سیاسی روزگار صفوی


رسول جعفریان

نویسنده در رسم شانزدهم، این توصیه را به وزیر می کند که، از افرادی که شهریار بر آنها غضب کرده، فاصله گرفته و با شفاعت بی جا، خود را به دردسر نیندازد. نگاه نویسنده، این است که به وزیر بگوید چطور سرجایش بماند و قاعدتا راه ماندن هم همین است که اصل را بر قدرت و اعتبار شهریار بگذارد: «اجتناب از غضب کرده های سلطان واجب است و لازم، و ترک اختلاط و مصاحبت ایشان ضرور و محتوم است». این وضع ادامه یابد تا زمانی که خشم شهریار فرونشیند. آن وقت اگر فکر می کند حق با آن شخص بوده و مصلحت بود، وساطت کند، چرا که «از جمله مروّت مردان آن است که در مصایب به کار مسلمان آیند، و در ایّام سختی اعانت نمایند، و افتادگان را برپا دارند، و بار از پشت درماندگان بردارند». این قبیل نصایح، در اصول نویسنده کمتر جای دارد، اما گاه دیده می شود.

همان طور که وزیر نباید از مغضوبان شهریار، حمایت کند، لازم است تا از دوستان شهریار هم انتقاد نکند. هر نوع رفتار بد با نزدیکان و افراد مورد اعتماد شهریار، به معنای متهم کردن شهریار به بی توجهی و بی دقتی است. این قبیل رفتار، از دید شهریار، نوعی بزرگ پنداری شما و به این معناست که یعنی «من بزرگ منش و صاحب دانش و بینش بودم» که چیزی را دریافتم که تو متوجه آن نشدی.

نویسنده در لابلای این مطالب، مفهوم شهریار شرقی را به خوبی نشان می دهد. او در حکم پدر است و پدر چیزی در باره فرزندان می داند، که آنان در باره خود نمی دانند. قبلا هم او را خدای کوچک بر روی زمین دانست. اکنون مداخله در کار پدر، یعنی این که ما نمی دانیم پدر از همه چیز فرزند آگاه است. «سلطان نسبت به زیردستان خود به منزله پدر است نسبت به فرزند، و اطوار فرزند را آن چنان که پدر مطّلع است بیگانگان نمی‌دانند». طبعا و در مقابل، اگر سلطان کسی را عزل کرد، نباید از او جانبداری کنی، چرا که بدتر، شهریار لجاجت کرده، بدتر او را به خاک سیاه می نشاند. به عکس، باید فرد مشکل دار را نصیحت کند تا طبع خود را با شهریار موافق گرداند. گاهی هم البته قضا و قدر در سرنگون کردن شخصی نقش دارد که در آن صورت کاری نمی شود کرد: «اگر از پستی طالع و بخت است، نه تقصیر از اوست و نه از مولا، و علاجی نیست به غیر از رضا به قضاء».
در رسم هفدهم توصیه می کند که وزیر باید مراقب نفوذ افراد بی صلاحیت در اطراف خود بپرهیزد و در باره چند گروه از این افراد، حساسیت داشته باشد. افراد نمّام و خبرچین که خطر بسیار مهمی برای انتقال همه مسائل به این طرف و آن طرف هستند. افراد خبیث و بدگو، افراد احمق و خوش آمدگو، افراد متهم، جوانان نورسیده، افراد با نفوذ که دخیل حل و عقد امورند. اما در عوض می تواند چندین ندیم و عالم و شاعر برای همنشینی خود برگزیند، کسانی که صاحب رأی و تدبیر باشند. در عوض از افراد فرومایه و همنشینی با آنان دوری گزیند. وزیر ممکن است خودش آدم خوبی باشد، اما به خاطر همنشینی با بدان، میان مردم بدنام شود. به ویژه از افرادی که اهل عیش و عشرت هستند، پرهیز بیشتری داشته باشد، چون بلافاصله مردم خواهند گفت که وزیر «مشغول عیش و کسب هوس و هواست، و در مهمّ و کار خود بی‌پروا».