چهره سیاه‌پوستان در تاریخ سینمای آمریکا!

پایگاه خبری نمانامه: مرور تصویر ارائه شده از سیاه‌پوستان در تاریخ سینمای آمریکا، نشان‌دهنده وجود نگاهی مبتنی‌بر تبعیض و نژادپرستی در فرهنگ عامه آمریکای دیروز و تلاش برای جبران و تبری از آن در سینمای امروز است.
به گزارش مهر، وقتی «سیدنی پواتیه» نخستین جایزه اسکار خود را در سال ۱۹۶۳ دریافت کرد، پنج سال از اولین و آخرین کاندیداتوری یک سیاه‌پوست در آکادمی گذشته بود. در واقع سینمای رسمی آمریکا که نماینده اول و آخرش آکادمی اسکار است، پس از ۵۰ سال از شکل‌گیری، نخستین سیاه‌پوست را در لیست اسکار قرار داد تا یک پیام واضح و روشن را برساند؛ اینکه بدنههالیوود، مماس و موازی با جامعه آمریکا حرکت می‌کند. حرکتی که از تولد یک ملت آغاز شده و اوج گرفته و تا تثبیت شمایل سیاهان در فیلم‌ها و انیمیشن‌های آمریکایی پیش آمده است.

تولد ملتی که در آن کوکلاس کلاین ها (نژادپرستان سفیدپوست) سیاه‌پوستان را شیطان می‌خواندند و محاکمه می‌کردند و حتی در وضعیتی نابرابر شکنجه‌های گوناگون قرون وسطایی را افتخار ملی و هویت میهنی خود تصویر می‌کردند. این تصویری ثبت‌شده در فصول اولیه سینمای رسمی آمریکا است؛ تصویری اثبات شده و مورد قبول حاکمیت و مردم عامه آمریکا که از دل جامعه و فرهنگ غالب سیاسیون به مخاطبان نیز القا شده است.

بگذارید از فیلم‌ها یا انیمیشن‌هایی نیز نمونه بیاوریم که عامه‌پسند و مورد علاقه عموم محسوب می‌شوند. نمونه‌هایی که تصویرگر شمایل سیاه‌پوستان در هالیوود است. شمایل یک سیاه‌پوست در سینمای آمریکا از «برباد رفته» ویکتور فلمینگ تا مجموعه انیمیشن «تام و جری» چاک جونز یک «خدمتکار مهربان و در دسترس» است که پایگاه اجتماعی او را نیز تعیین می‌کند. پایگاهی ضعیف و شکننده که او را اینگونه به تعریف در می‌آورد؛ شکننده، بی‌سواد، احساساتی و دور از تعقل و در نهایت خدمتگزار سفیدپوستان و نژادی که با انسانیت در تضاد است.

تصویر خدمتکار سیاه در «بر باد رفته» نماینده یک تصور عمومی و یک باور همگانی اجتماعی در آمریکا نیز هست که در دهه ۴۰ و ۵۰ شروع به ساختارشکنی در باب این تصویر می‌شود. تصویری که سیاه پوستان در آن‌ها از سطوح نقش چهارم یا پنجم و در نهایت فرعی، به نقش‌های اصلی رسیدند. فیلم «کارمن جونز» در سال ۱۹۵۴ درباره زنی سیاه‌پوست اما مستقل است که این تصویر اختلالی بود در تصویرنگاری آمریکایی از سیاه‌پوستان.

اما شخص یا هنرمندی که این شمایل‌نگاری و اگر واضح‌تر بگوییم این نگاه نژادپرستانه درباره سیاهان را از بین می‌برد «سیدنی پواتیه» است که با فیلم مشهورش «نیلوفرهای مزرعه» جایزه اسکار را می‌برد و در آثار دیگری که بازی می‌کند، پراهمیت‌تر از بازیگران و کارگردان آثار دیده می‌شود. به‌عنوان مثال فیلم «حدس بزن چه کسی برای شام می‌آید» ساخته استنلی کرامر، ستارگانی چون اسپنسر تریسی و کترین هپبورن را در خود دارد اما حضور پواتیه و موضوع فیلم که از نژاد پواتیه بر می‌آید، در آن به مهم‌ترین عناصر اثر بدل می‌شوند و فیلم را در تاریخ سینما با اثرگذاری او می‌شناسند. اثر گذاری‌ای که حالا معضل مواجه شدن با سیاه پوستان را در جامعه عامه‌گرای آمریکا نشان می‌دهد.

در واقع او شمایلی است که سیاهان آمریکا را پس از خود نجات می‌بخشد و به نوعی یک سدشکنی است که پس از او ۲۰ نفر از بازیگران و تنها بازیگران، کاندیدا و برنده اسکار می‌شوند و خوش می‌درخشند.

در ادامه همین درخشش فیلمسازانی چون اسپایک لی با فیلم‌هایی چون «مالکوم ایکس» بر سر زبان‌ها می‌افتند و سیاهان به نقش اصلی فیلم‌ها تبدیل می‌شوند. واقعیتی که در سال‌های اخیر به خلق آثاری همچون «دوازده سال بردگی» و «مهتاب» هم منجر شده و این دو فیلم توانستند جایزه بهترین فیلم آکادمی را از آن خود کنند.

فیلمسازان سیاه‌پوست نسل نوی آمریکا را نیز نباید فراموش کرد؛ از «آوا دوررنی» تا «استیو مک کوئین» و از جوردن پیل با شاهکارش یعنی «برو بیرون» تا بری جنکینز با فیلم تحسین‌شده «مهتاب». این نسل نوی فیلمسازان مدیون نسل نوی بازیگران سیاه نیز هستند. از مورگان فریمن تا دنزل واشینگتن و از جیمی فاکس تا ویل اسمیت تبدیل به ستارگانی شدند که دهه‌ها پیش اینگونه شهرت یافتنشان باورپذیر نبود.

با این حال فیلم‌هایی نیز وجود دارند که سازندگان آن چون کوئنتین تارانتینو و پل هاگیس هرچند سفیدپوست هستند اما فیلم‌هایی چون «جانگو» و یا «تصادف» را در کارنامه خود دارند که مسئله سیاه‌پوستان و نژادپرستی در آن‌ها موضوعیت محوری دارد که می‌توان شمایل‌های ساختارشکنانه و اجتماعی و نیز مواضع بروز را در این آثار رصد کرد.
در «جانگو» ی تارانتینو یک سیاه‌پوست تبدیل به گانگستری خطرناک و هفت تیرکشی انتقامجو می‌شود که از سفیدپوستان نژادپرست و هفت‌تیرکش انتقام می‌گیرد و نجات‌بخش سیاه‌پوستان می‌شود. در «تصادف» هاگیس نیز برخورد پلیس نژادپرست با یک خانواده سیاه‌پوست مورد واکاوی قرار گرفته و تاثیرات آن در دل یک ارتباط زناشویی بررسی می‌شود.
هاگیس می‌کوشد تا این نابهنجاری اجتماعی دوباره یادآوری کند، نابهنجاری‌ای را که سال‌هاست گویی در جامعه آمریکا فراموش‌شده است و از پرونده‌های جنجالی اینگونه برخوردهای پلیس با سیاه‌پوستان دهه‌ها گذشته است؛ و با این حال این شیوه برخورد هنوز هم که هنوز است دیده می‌شود. آن هم در آمریکایی که مدعی برخوردهای ضد نژادپرستانه است!

در همین راستا ارائه تصاویری ساختارشکنانه از شمایل سیاه‌پوستان در قامت قاضی یا کارآگاه در آثاری همچون «بلککنسمان» و «روز تمرین»، در واقع واژگونی تصاویری است که هالیوود پیش از این خود ساخته بود و حالا قرار است مخاطبان را در فیلم‌های جدید به سمت آشنایی زدایی از آن‌ها ببرد.
در فیلم‌های متاخر سینمای آمریکا درباره سیاه‌پوستان نیز شاهد آثاری همچون «برو بیرون» و «دوازده سال بردگی» هستیم که برخوردهای تاریخی کلاسیک و برخوردهایی از جنس ژانر وحشت و درام روانکاوانه با مسئله سیاه پوستان دارند.

در فیلم استیو مک کوئین «دوازده سال بردگی» موضوع رشد و نزول یافتن مقام اجتماعی سیاه‌پوستان را در کادر بررسی خود قرار می‌دهد. جایگاهی که یک سیاه‌پوست چون سفیدپوست هموطنش داراست اما توسط یک برده فروش به یغما برده می‌شود و نابرابری و ناعدالتی اجتماعی در تاریخ و کارنامه آمریکا به نقد کشیده می‌شود. «برو بیرون» نیز نگاه جدیدی به نژادپرستی آمریکایی دارد، نوعی نگاه برده‌داری جنسی و روانی که نژاد سیاه‌پوست را پست و فرومایه می‌پندارد و اساساً برده.

این نگرش‌ها در سینمای آمریکا بیش از هر سینمای دیگری، از جمله سینمای فرانسه و ایتالیا تا سینمای آمریکای جنوبی و آفریقا مورد واکاوی قرار گرفته و در واقع این نگرش‌ها زاییده نگاه اجتماعی فزاینده در دل فرهنگ و دغدغه آمریکایی‌ها است که روز به روز نیز شاهد رشد آن هستیم.

این رشد در دو نمونه ابر قهرمانی نیز ریشه دوانده؛ «مرد عنکبوتی سیاه‌پوست» به عنوان انیمیشنی خلاقه و زیبا و نیز «ببر سیاه» که اساساً راجع به یک شخصیت ابرقهرمانی است. این دو فیلم نمونه وارد شدن مسئله سیاه‌پوستان به داستان‌های ابرقهرمانی نیز هست و این تغییر رویکرد کلان برای شکستن شمایل پیش‌تر تصویر شده از سیاهان در سینمای آمریکا را بیش از پیش بازگو می‌کند.

حالا با جهانی شدن تراژدی «جورج فلوید» در خیابان‌های آمریکا و سیل تظاهرات بر ضد نژادپرستی دور از ذهن نیست که شاهد مهمتر شمرده شدن نژاد سیاه در بدنه هالیوود در آینده نزدیک باشیم. نگاه و اهمیتی که از سمتی قابل تحسین و انسانی به‌نظر می‌رسد ولی از سوی دیگر حجم عظیم یک نژادپرستی فرهنگی، پرسابقه اما پنهان را در فرامتن این آثار عیان می‌کند.