وطن خواهی در شعر سیاسی

به قلم: محمدرضا درخشنده

□ با وقوع انقلاب مشروطه، ادبیات فارسی در حوزه‌ی اندیشه‌ی اجتماعی و سیاسی دچار تحولات بنیادین گردید. مفاهیم ادبی چه در نثر و چه در نظم، رنگ و بوی اجتماعی و سیاسی گرفت و اندیشه‌ی تجددخواهی و نوگرایی و گریز از سکون، وجه غالب ادبیات فارسی گردید. در این میان، شعر کلاسیک فارسی که در آثار قبل از مشروطه رنگ و بوی سکون و جمود داشت، این بار پیشروتر از همیشه از عزلت بیرون آمد، همنشینی با اهل دربار را ترک گفت و همراه با توده‌ی مردم به بطن اجتماع راه یافت.

شعرِ قبل از مشروطه، اگرچه به مدد نهضت بازگشت ادبی از صلابت و استواری خاص فن شعر برخوردار بود، امّا از فقر محتوا و مضمون به‌شدت رنج می‌برد و در بیان نیز در اغلب موارد ثقیل و دشوار می‌نمود. محتوای اشعار آن دوره به‌طور عمده در مدایح طولانی، اشعار عرفانی‌گونه و بعضاً مواعظ و نصایح خلاصه می‌گردید. از این رو، شعرِ قبل از مشروطه را که جدا از اجتماع و مردم و خواست‌های و نیازهای ایشان بود، می‌توان در مجموعه و در تعبیری عام «شعر سکون» نامید و بهترین مکان برای عرضه و خودنمایی آن‌گونه شعر جایی جز دربار نبود. این‌که چرا شعرِ قبل از مشروطه چنین خصوصیاتی را دارا بود، بحثی مفصل را می‌طلبد که در این نوشتار نمی‌گنجد.

اما شعرِ پس از مشروطه در اغلب موارد با سیاست دم‌ساز گردید (که ما از آن به شعر سیاسی تعبیر می‌کنیم) و وارد اجتماع شد. با نیازهای مردم و خواست‌های ایشان عجین گشت و به همین علّت زبانی ساده را برگزید. شاعران مطرح دوران پس از مشروطه تا اواخر دوران رضاخان، که از نظر ادبی سبک یکسانی وجود دارد، خود از بطن اجتماع برخاستند و جز فکر اصلاح اوضاع سیاسی و اجتماعی میهن به کار دیگری همت نگماشتند. زمینه‌های مطرح‌شده در شعرِ پس از مشروطه، یا به‌طور کلی سیاسی و یا دربرگیرنده‌ی مهم‌ترین مسایل اجتماعی بودند. این زمینه‌ها شامل دسته‌یی از مفاهیم بنیادین سیاسی می‌گشت که قبل از وقوع نهضت مشروطه جایگاه و سابقه‌یی در ادبیات و شعر سیاسی ایران نداشتند و کم‌تر شاعری با آن مفاهیم آشنا بود. مفاهیمی مانند آزادی، قانون، استقلال، استبداد، وطن‌دوستی، وطن‌فروشی، عدالت و… پا به عرصه‌ی ظهور نهادند.

گرچه میزان درک شاعران از مفاهیم و میزان کاربرد آن‌ها در اشعار یکسان و یک‌دست نبود، امّا با مقایسه‌یی اجمالی می‌توان دریافت که چه‌گونه نهضت مشروطه باعث گشت تا اولین شکوفه‌های نوگرایی ادبی در ایران به‌بار نشیند. علاوه بر مضمون‌گرایی اجتماعی و سلامت و سادگی بیان که در شعرِ پس از مشروطه مشهود است، نوعی فایده‌گرایی اجتماعی نیز در آن وجود دارد. فایده‌گرایی که اولین ثمرش به مردم می‌رسید و مردم با نغمه‌های آن اشعار ضرب‌آهنگ حیات خویش را می‌شنیدند و لااقل می‌دانستند که هنوز زنده‌اند، در جامعه‌یی که قاجاریه جز رخوت و سستی و مرگ چیز دیگری در آن باقی نگذاشته بود.

پس از دیدگاه کارکردگرایانه‌ی اجتماعی شعرِ بعد از مشروطه، علی‌رغم تمام انتقادها که آن را «خام و بی‌شکل و فاقد یکپارچگی» می‌داند، شعری ممتاز و بی‌همتا در تاریخ ادبیات ایران به‌شمار می‌رود. بسیاری از نویسندگان سال‌های انقلاب از مردم جدا نیستند و چون مردم را با زمامداران در پیکار می‌بینند، راه خود را از حکومت جدا می‌کنند و اگر زبان سرخ سر سبزشان را بر باد می‌دهد، باز هم حرف‌شان را می‌زنند و آن‌چه را نیاز مردم است، می‌نویسند.۱

یکی از همین مفاهیم بسیار مطرح در شعرِ پس از مشروطه، مفهوم «وطن» است. این مفهوم محملی بود تا شاعران به‌وسیله‌ی آن عمق علاقه‌ی خویش را به ایران ابراز دارند و درد نهفته در جان‌شان را بازگو نمایند. وطن معشوق بسیاری از شاعران بود و همه‌ی آن‌ها به این عشق‌ورزی می‌بالیدند و به همین دلیل با استعمار خارجی به‌شدت مخالفت می‌ورزیدند. حتا وطن‌دوستی هم‌چون دیگر مفاهیم اجتماعی در بطن خود دچار افراط و تفریط‌هایی گردید. امّا همّ تمام وطن‌دوستان، ایجاد یک حکومت یکپارچه و دفع سلطه‌ی اجنبی گردید. «نخستین ناسیونالیست‌های ایرانی از نخستین تجددطلبان این کشور محسوب می‌شوند. هدف این مردان ایجاد حکومتی متمرکز و مرکزی قوی بود که به کمک آن به عمر نظام فئودالی و فساد حکومتی پایان دهند و نگذارند منابع کشور دربست در اختیار خارجیان و بیگانگان قرار گیرد. این هدف‌ها با ارزش‌های ناسیونالیستی پیوند نزدیک‌تری دارند، هدف‌های گفته‌شده در ضمن هدف تجددخواهان نیز بودند.»۲ برخلاف آن‌چه گاهی پنداشته می‌شود ناسیونالیسم در بدو ظهور در ایران، به هیچ روی از طرف عناصر سنتی مردود شمرده نشد، بلکه به‌عنوان عامل مهم ارزشی در میان ایشان جا باز کرد. «ناسیونالیسم به مجرد این‌که در ایران معمول شد، حالت پویا و مستقلی پیدا کرد. عناصر سنّتی ایرانی که می‌خواستند موقعیت خود را حفظ کنند، ناسیونالیسم را دستیار متحد دشمن خویش تلقی نمی‌کردند. برعکس، ارزش‌های ناسیونالیستی به‌تدریج در نظام‌های ارزشی رهبران سنّتی جا افتادند و ناسیونالیسم عامل تعیین‌کننده‌ی رفتار سیاسی رهبران سنتی شد.»۳ از این روست که حسّ تفاخر به ایران باستان در عالی‌ترین شکلش در دوران بعد از مشروطه به‌چشم می‌خورد و تا سال‌ها بعد سکه‌ی رایج است. حتا در اشعار شاعر سنّت‌گرایی مانند ادیب نیشابوری می‌توان چنین تفاخری را دید. وی در مذمّت قرارداد ۱۹۰۷ چنین سرود:

کـه گـمـان داشـت که بنگاه فریدونی را

از چپ و راست کند دشمن چونین تقسیم

کـی روا بـود کـه رامـشـگـر نوشروانی

از چپ و راست ز دو پهلو گردد به دو نیم۴

صرفنظر از ناسیونالیسم افراطی، گرایش به وطن‌خواهی، آگاهی‌های تاریخی را در میان شاعران رشد می‌داد و موجب ایجاد حس غرور ملی و افتخار به تاریخ ایران می‌گردید. «در میان ایرانیان فرهیخته، نوعی آگاهی تاریخی بسیار پیشرفته به چشم می‌خورد. در شعر ایران در دهه‌های آغازین سده‌ی بیستم، تأکید زیادی بر تاریخ کشور مشاهده می‌شود.»۵

در این‌جا ابتدا برخی اشعار مربوط به وطن‌خواهی و هشدار در مورد اوضاع پُرمخاطره‌ی ایران را ارائه می‌دهیم.

الف ـ علاقه به وطن و وطن‌دوستی: «جرقه‌های آتشین شعر وطنی و هیجان و تنش مشروطه‌خواهی، اصلاً در اشعار نویسندگانی چون ادیب‌الممالک، سید اشرف، دهخدا و بهار بازتابید. این‌ها افرادی بودند که شعر آن‌ها هم‌زمان با فعالیت سیاسی و اجتماعی در سایه‌ی دموکراسی از پذیرش و انتشار خاصی برخوردار گردید.»۶ شروع شعر وطنی و نشان‌دادن احساسات وطن‌خواهانه، ظاهراً با ادیب‌الممالک فراهانی آغاز می‌گردد:

گریه کن بر وطن که گریه‌ی تو

چـشـم دل را همی کند روشن۷

بعد از ادیب، بهار، نسیم شمال و عارف قزوینی را می‌توان سرایندگان شعر وطنی نامید. در عرصه‌ی شعر وطنی، بهار را می‌توان بهترین ستایشگر دانست. اشعار وطنی بهار بسیار زیاد است و به‌ناچار باید از میان آن‌ها یکی را برگزید. او در سال ۱۲۹۰ هـ.ش در قصیده‌یی که به سبک منوچهری سرود، این‌گونه به مدح وطن پرداخت:

ای خـطّـه‌ی ایـران مـهـین ای وطن من

ای گشته به مهر تو عجین جان و تن من…۸

ناگفته نماند که سال‌های پس از مشروطه و به‌دنبال آن وقوع جنگ اول جهانی و دست‌اندازی‌های آشکار و پنهان قدرت‌های استعماری به ایران، تأثیر بسزایی در تقویت حس وطن‌خواهی در شاعران داشت و در ایجاد فضای تراژیک شاعرانه مؤثر بود. عارف قزوینی نیز در مورد وطن چکامه‌ی زیبایی دارد و دردمندانه از به خطر افتادن آن ناله سر می‌دهد:

ناله‌ی مرغ اسیر این‌همه بهر وطن است

مسلک مرغ گرفتار قفس همچو من است…۹

دهخدا نیز در تمثیلی زیبا وطن‌دوستی را بیان داشته:

هـنـوزم ز خُـردی بـه‌خـاطر در است

کـه در لانـه‌ی مـاکـیـان برده دست

بـه مـنـقـارم آن‌سـان به‌سختی گزید

که اشکم چو خون از رگ آن‌دم جهید

پـدر خـنـده بـر گریه‌ام زد که: «هان

وطــن‌داری آمــوز از مـاکـیــان»۱۰

و به‌عنوان آخرین نمونه از اشعار وطن‌خواهی به ذکر دو شعر از لاهوتی اکتفا می‌کنیم. شاعری که بیش‌تر عمر خود را بیرون از وطن زیست. این‌چنین سوگوارانه می‌سراید:

اگر پرسند از من چیست از جان و بدن بهتر؟

وطن بهتر، وطن بهتر، وطن بهتر، وطن بهتر۱۱

این نوشتار را با بیت معروف فرخی یزدی شاعر آزادی‌خواه ایران به‌پایان می‌بریم، امید آن‌که در این مختصر توانسته باشیم اندکی از دغدغه‌های شعر سیاسی معاصر را بیان نماییم.

دوش ایران را به‌هنگام سحر دیدم به خواب

وه چه ایرانی! سراسر چون دل عاشق کباب

پی‌نوشت‌ها: ۱ـ محمد استعلامی، ادبیات دوره‌ی بیداری و معاصر، تهران، دانشگاه سپاهیان انقلاب ایران، ۱۳۵۵، ص ۵ ـ۶. ۲ـ ریچارد کاتم، ناسیونالیسم در ایران، ترجمه‌ی احمد تدیّن، تهران، کویر، ۱۳۷۱، ص ۳۵.
۳ـ همان‌جا، ص ۳۶. ۴ـ یحیی آرین‌پور، از صبا تا نیما، جلد دوم، تهران، زوار، ۱۳۷۲، ص ۲۰. ۵ ـ ریچارد کاتم، ناسیونالیسم در ایران، ص ۲۳. ۶ ـ آژند، یعقوب، ادبیات نوین ایران، تهران، امیرکبیر، ۱۳۶۳، ص ۳۳۵. ۷ـ آرین‌پور، همان، ص ۱۴۲. ۸ ـ براون، ادوارد، تاریخ مطبوعات و ادبیات ایران در دوره‌ی مشروطیت، تهران، کانون معرفت، ۱۳۳۷، ص ۲۹۳. ۹ـ همان‌جا، ص ۲۳۹.
۱۰ـ علی‌‌اکبر دهخدا، دیوان، تهران، پایا، ۱۳۶۰، ص ۱۲۵. ۱۱ـ  ابوالقاسم لاهوتی، کلیات، تهران، توکا، ۱۳۵۷.