هفتم آبان سالروز ورود «کوروش کبیر» به بابل

پایگاه خبری نمانامه: هفتم آبان، سالروز ورود کوروش بزرگ به بابل است. کورش نابغه ای بزرگ، انسانی والامنش، صلح طلب و نیک منش بود. کورش بنیان گذار فرهنگ دوستی و بخشایش در میان فرمانروایان است، کسی که بر خلاف بسیاری از پادشاهان تاریخ در اوج قدرت معنای راستین «حقوق بشر» را به جهانیان آموخت. کوروش قلب تپنده یک ملتی بود که در زمان خود و دیگر زمان ها نظیر نداشت و مردم از این قلب تپنده الهام می گرفتند. کوروش پادشاهی عادل بود که هر ملتی را در اعتقادات و مذاهب و دیگر سنت ها به خود آزاد گذاشت و این امر باعث شد که نام کوروش در همه ادوار تاریخ و در میان همه ملتها بدرخشد.

در چنین روزی، کورش بزرگ پس از گشودن دروازه‌ی شهر بابل، اندر آن شهر بزرگ و با شکوه و بسیار کهن شد. مردم بابل گمان می کردند که اکنون با چپاول و کشتار و دست درازی به جان و دارایی و زنانشان روبرو خواهند شد و سپس فرمانروایی زورگو و ستمگر بر آنان شهریاری  خواهد کرد ولی  کورش بزرگ و سربازانش نه تنها چنین نکردند بلکه کورش فرمان آزادی و برابری داد. فرمانی که در سال ١٩٧١ میلادی از سوی (سازمان ملل متحد) نخستین  (منشور) آزادی مردم در جهان شناخته شد.

به طور کلی، فرهنگ و تاریخ ما که از سه آبشخور: فرهنگ ایران باستان، فرهنگ دوره‌ی اسلامی، فرهنگ و تمدن معاصر جهان سرچشمه گرفته، ذاتا با حقوق بشر سازگار است و تناقضی میان تفکر و خلاقیت ایرانی و اسلامی و حقوق بشر وجود ندارد. من بر اینم که فرهنگ ایران باستان با حقوق بشر تناقضی ندارد و نخستین سند در این مورد، همان اعلامیه‌ی حقوق بشر کوروش در ۵۴۰ پیش از میلاد است که در آن به صورت صلح‌آمیز، حقوق ملل تابعه به رسمیت شناخته شده است.

ما ملتی هستیم که در ۲۴۶۰ سال پیش در حالی که فاتح بودیم، آزادی پیروان ادیان مختلف را شناسایی کردیم. روحیه و ذهنیت مردم ما نمی‌تواند متناقض با حقوق بشر باشد. در کتیبه‌ داریوش در بیستون آمده است:

«من داریوش، راستی را دوست دارم و از بدی بیزارم. نمی‌خواهم در قلمرو شاهنشاهی من توانایی به ناتوانی ستم کند»

پس چگونه ممکن است این بخش غنی از فرهنگ ما با حقوق بشر مغایرت داشته باشد که داد و دهش را تبلیغ کرده و ستم را نهی می‌کند. قول کسانی که مدعی هستند که اسلام با حقوق بشر سازگاری ندارد، یا سازگاری آن کمتر از سایر ادیان است، قابل قبول نیست و این موضوع پس از قیاس این ادیان، آشکار خواهد شد. از ۱۴۰۰ سال پیش و ورود اعراب به ایران اکثریت قریب به اتفاق ملت ایران، اسلام را پذیرفتند و تا همین حالا نیز اکثریت ملت ما مسلمان هستند و عصاره‌ها و پیامی که از اسلام به دل ایرانیان نشست هیچ تناقضی با حقوق بشر نداشت.

ممکن است حکام عرب، حقوق بشر را نقض کرده باشند، اما اگر به متون دست اول دیانت اسلام و احکام مراجعه کنیم خواهیم دید که دیانت اسلام هیچ مغایرتی با حقوق بشر ندارد. برای مثال در قرآن آیات بسیاری هست که مخاطب آن «الناس» است و ناس به معنی مردم است و نه یک قوم و ملت خاص.  هم‌چنین با توجه به کلام امام علی(ع) خطاب به مالک اشتر نیز ثابت می‌شود که این‌که بخواهند به نام اسلام حقوق بشر مردم ایران و جهان را نقض کنند، دروغ بزرگی است. امام علی می‌فرماید: «مردم دو دسته‌اند، دسته‌ای برادر دینی تو و دسته‌ای دیگر همانند تو در آفرینش. اگر گناهی از آنها سر می‌زند یا علت‌هایی بر آنها عارض می‌شود، یا خواسته و ناخواسته، اشتباهی مرتکب می‌شوند آنان را ببخشای و بر آنان آسان گیر» و این همان تسامح و تساهل است.

این شریعت ماست. اگر ما وارد تمدن ایران پس از اسلام بشویم به عرفان خالص ایرانی برمی‌خوریم و می‌بینیم که این فرهنگ نه تنها هیچ تناقضی با حقوق بشر ندارد که سرشار از محبت، ایثار و ازخودگذشتگی نسبت به نوع بشر و حتی حیوانات است. این فرهنگ، فرهنگی است که سعدی و حافظ و مولانا و خیام و ابوالحسن خرقانی و… را تربیت کرده است و اساسا استدلال‌های کسانی که به نام دیانت با حقوق بشر مخالفت می‌کنند، معنایی جز اشکال به عدالت و علم خدا ندارد. آنان که به نام اسلام، حقوق بشر را تخطئه می‌کنند، بدترین ناسزا را به اسلام می‌دهند.

سومین منبع فرهنگ ما تمدن معاصر جهان است که پس از شکست ایران از روسیه و انعقاد قرارداد ترکمان‌چای از طریق ترجمه‌ی منابع علمی، اعزام دانشجو، آموزش و… وارد ایران شد و در پی آن ما توانستیم در سال ۱۳۲۴ قمری تا کنون، قانون اساسی تدوین کنیم که اولین قانون اساسی آسیاست و در اصل ۸ همین قانون اساسی آمده است: «اهالی مملکت ایران در برابر قانون دولتی تساوی الحقوق خواهند بود» و در اصل ۹ نوشته شده: «افراد مردم از حیث جان و مال و مسکن و شرف محفوط از هر نوع تعرض هستند و متعرض احدی نمی‌توان شد مگر به حکم و ترتیبی که قوانین مملکت معین کرده است» و در این‌جا، افراد مردم آمده بدون توجه به این‌که چه دینی دارند پس فرهنگ جدید ما نمی‌تواند نافی و ناقض حقوق بشر باشد. هیچ‌یک از سه منبع فرهنگ ما از جهت پایه، مخالفتی با حقوق بشر و استیفای حقوق شهروندی ندارد و استعداد ما در پذیرش حقوق بشر، کمتر از سایر نژادها نیست.