نگاه چند منتقد به فیلم «درخت گردو»

افشین علیار
پایگاه خبری نمانامه: محمدحسین مهدویان در پنجمین اثر سینمایی‌اش از توپ و تفنگ و مسائل امنیتی و جاسوزی فاصله گرفته است. او قصه واقعی از یک خانواده را به تصویر کشیده و دردمندی یک پدر یا شوهر را به طور واضح نشان داده است، اما نقد اساسی به «درخت گردو» در وهله نخست در مضمون است.
.
مهدویان در طرح موضوع مثل همیشه موفق بوده، اما پرداخت او به یک اتفاق یا حادثه فاقد درام پردازی شکل گرفته. مهدویان که با شگرد خاص خود در درام پردازی یدطولایی دارد، اما در این فیلم سعی کرده با احساسات مخاطب بازی کند. اساسا جریحه دار کردن حسی بیننده اولویت مهم این اثر محسوب می‌شود.
.
گلاره محمدی
در فیلم «از کرخه تا راین» صحنه‌ای هست که در آن هما روستا با لحنی تند به همسرش (که فیلمساز است) اعتراض می‌کند و از او می‌خواهد به برادرش به چشم یک سوژه برای فیلمش نگاه نکند.
.
حالا حکایت ماست با محمدحسین مهدویان که به بهانه روایت واقعه‌ای هولناک، کردها و مظلومیت تاریخی‌شان را سوژه فیلم خود قرار داده و با بهره‌گیری از موسیقی سوزناک و بیش از اندازه، بازی خیره کننده پیمان معادی و مینو شریفی و البته کودکان معصومش، درد فراموش نشدنی کردهای این سرزمین و… از مخاطب اشک می‌گیرد، اشک می‌گیرد و اشک می‌گیرد تا جایی که کسی حتی از خود نپرسد که چرا باید از ابتدا تا انتهای فیلم صدای ملال آور مینا ساداتی را تحمل کند؟ .
چرا مهران مدیری آنقدر بد بازی می‌کند؟ آیا بدتر از این هم می‌شد به وضعیت اسفبار کولبران اشاره کرد؟ وظیفه فیلمساز بیانیه دادن است یا بیان درد به شیوه‌ای هنرمندانه؟
.
تصور سرنوشت ژینا و آرزوی اینکه کاش روزی جلوی سردر دانشگاه تهران کلاه فارغ التحصیلیش را رو به آسمان پرتاب کند و در روستا نباشد چون دختران سردشت یا هنوز وارث آثار شیمیایی‌اند یا امکانات تحصیل ندارند، با چه منطقی در بطن فیلم همخوانی دارد؟
.
اینکه فیلم بر اساس یک داستان واقعی ساخته شده نمی‌تواند پوشش مناسبی برای ضعف‌های بی‌شمارش باشد! آیا این اتفاقات نباید دراماتیزه شود؟ یا فیلمساز رسالت خود را در بیان روایتی سوزناک و اشک‌انگیز می‌دیده و بس؟
.
در اینکه درد سردشت و مردمانش باید روایت شود شکی نیست، اما چگونگی روایت هم مهم است. اگر قرار است با استفاده از لالایی و صدای محزون زن با احساسات تماشاگر بازی کنیم که هنر نیست!
.
نقطه سر خط؛ لطفاً با همان لحن هما روستا بخوانید: کردها سوژه فیلم شما نیستند آقای مهدویان!

میز نقد فیلم سینمایی درخت گردو در برنامه هفت

محمد تقی فهیم
محمد حسین مهدویان یک فیلم خیلی خوب دارد به نام ماجرای نیم روز. فیلم درخت گردو با یک موضوعی سر و کار دارد که دغدغه چندین ساله مردم ماست. اینکه کسی بتواند فیلمی بسازد که ملودرام داشته باشد و بگریاند یعنی سینماست. بنابراین از این بابت میتوان به فیلم توجه کرد. نکته دوم ساختمان فیلم است. به لحاظ ساختمان در مجموع سرپاست. به لحاظ فرم انتظارات من را برآورده نمیکند. من فکر میکنم نخستین مشکلش داستان است. شلوغی فیلم ، آسیب فیلم است. آناتومی پیمان معادی برای شخصیت کرد خوب است ولی لهجه را برای من نمیسازد. مهران مدیری برای گیشه است و اصلا ربطی به فیلم ندارد.

ناصر هاشم زاده
ما با یک فیلمی‌ رو به رو هستیم که مقدمه ضعیفی دارد برای یک داستان عجیب و مهم. ما با زبان مرثیه رو به هستیم. ما اگر عکس های این اتفاق هم ببینیم منقلب میشویم چه برسد به تبدیل آن ها به فیلم. فیلم توانسته به این مرثیه بپردازد ولی نشانه گذاری های آن درست نیست. شخصیت پیمان معادی چرا موقع راه رفتن پا را بر روی زمین میکشد؟ تو بازی او اشکالات زیادی است. در بازی آقای مدیری حس میکنیم که کل فضا شکسته میشود. پایان فیلم به شدت خام است.

مسعود فراستی
اینکه گفته میشود بر مبنای داستان واقعی باید برخی قسمت ها دراماتیزه شود. این واقعی بودن امتیاز نیست. همه ایران و مردم جهان میدانند که سلاح های شیمیایی چه بلایی سر مردم سردشت آورد. به گریه درآوردن مخاطب هیچ ربطی به فرم ندارد. به گریه انداختن درست نیست. عکس های سردشت واقعی تر است. این تصاویر واقعی نیست این شکنجه مخاطب است. دوربین فیلمساز و ناله بچه ها در فیلم به شدت ضد انسانی است و من را همراه نمیکند. سینما حد دارد و اگر حد آن را اندازه نگیرد ضد آن میشود. چرا باید این‌ همه درد و خون را در چشم مخاطب کرد ؟ چه سودی میبریم؟ آیا این یک سند است؟ ابدا فیلم هویت ملی ندارد. هویت ملی یک فیلم یعنی ایجاد همدردی. هویت دینی ما بعد از هویت ملی می آید. فیلم مساله و هویت ملی ندارد و یک مساله محلی را با سواستفاده میگوید. فیلم به نظرم خیلی غیر انسانی است. فیلم ابدا همدرد این قربانیان نیست. بازی پیمان معادی اصلا خوب نیست. فیلم اصلا درمورد ظالم و مظلوم نیست.