نگاهی به فیلم «دوزیست»؛ نمادهای عمیق

به قلم: کسری محقق

«دوزیست» فیلمی از جنس زمانه خویش است. فیلمی که در ورای یک روایت، قصد دارد نقاب از چهره خیلی از آدمهای امروز جامعه بردارد و آنچه در پس آن پنهان مانده را صریح و گزنده به تصویر بکشد. آدمهای «دوزیست» همگی نمادهایی از ترکیب کلی اجتماع امروز هستند. افرادی که در خفا وجوه عریان و گاه ترسناکی دارند و در علن چهره ای رنگ آمیزی شده از خود به نمایش می گذراند. گونه ای از زندگی دوزیستی که برزو نیک نژاد تلاش کرده آنرا به عنوان مفهوم اصلی فیلمش در تار و پود روایت بگنجاند و با ظرافت نسبت به خطرات آن هشدار دهد. و مگر نه اینکه وظیفه اصلی هنرمند همین حساسیت بجا و دقیق نسبت به اتفاقات اجتماع و رفتارها و مناسبات مردمش است. گرچه گاه غلو هم می کند و مفاهیمی چون غیرت و تعصب را گل درشت جلوه می دهد.

از سویی باید گفت حقیقت های تلخ تعبیه شده در داستان فیلم، با چاشنی طنز جالبی که عموماً در نوشته ها و ساخته های نیک نژاد نمونه های به یادماندنی آنرا سراغ داریم، درآمیخته شده اند تا بهتر مخاطب هدف را تحت تأثیر خود قرار دهند.

عطا با بازی جواد عزتی، حمید با بازی هادی حجازی فر و مجتبی با بازی پژمان جمشیدی رفقای شاد و نزدیکی هستند که روابطشان گاه به درازای یک عمر به نظر می رسد. دوستی عمیقی که شالوده آن بر پایه معرفت و محبت بنا شده و خلل ناپذیر به نظر می رسد. حال آنکه ورود دختری به نام مریم(الهام اخوان) ناگهان همه معادلات و پیش فرضها را به هم می ریزد و درام را به سمت ماجراهای غافلگیرکننده ای می برد. نیک نژاد از دل این موقعیت نمادین، تلاش دارد ظرفیت انسانها را در مواجهه با رویدادهای پیش بینی نشده و کمتر قابل تصور، در بستر یک درام به تصویر بکشد و آنان را زیرکانه روانکاوی کند. موقعیت آدمهای فیلم می تواند در ذهن تک تک تماشاگران مابه ازاهایی داشته باشد و در نهایت منجر به همزادپنداری شود. همانطور که این تمهید اثر هم کرد تا فیلم بارها در لیست فیلمهای منتخب مردمی قرار گیرد.

نیک نژاد در عبور از افتاحیه فیلم، بزودی از ماهیت نویسندگی خود در فیلم فاصله می گیرد و تمام مساعی خود را بر آن میدارد تا در روایت تصویری این قصه نیز، میزانسنی همراستا و مرتبط با وقایع را طراحی کند. میزانسنی که از قضا چندان در لوکیشن و محیط جغرافیایی وسیعی شکل نگرفته تا کار کارگردان را دشوار کند و او را به سمت انتخاب قاب هایی موجز و البته غیرتکراری در چند فضای محصور هدایت کند. هرچند که همین شیوه از روایتگری نیز خود اشاره به نوعی خفقان و حقنه نمادین دارد.

بازیها در «دوزیست» بر حسب هوشمندی در انتخاب بازیگران اغلب در حال تکمیل و نه غلبه بی دلیل بر یکدیگر هستند. تماشاگر اینجا دیگر فراموش می کند که جواد عزتی و هادی حجازی فر را پیشتر در دو فیلم «ماجرای نیمروز» دیده یا روابط آندو را کاملاً متفاوت از شیوه همبازی شدنشان در «آتابای» می بیند. اکتها، دیالوگها و حتی گریم و ممیک چهره این دو با پیش زمینه ای که تماشاگر ازشان در ذهن دارد، به کل متفاوت است. این مسئله تا حدودی درباره پژمان جمشیدی نیز صادق است. بازی بازیگر نوورود الهام اخوان نیز نوید حضور چهره ای جدید با روالی تازه از بازیگری درونگرا و متفکر را می دهد که جایش در سینمای ایران خالی به نظر می رسد؛ هرچند این حضور نیاز به بلوغ بیشتری در آتیه و در فرصت های بعدی دارد.

در نهایت «دوزیست» را باید جلوه ای از سینمای ایران دانست که نه قصد دارد از فقر برای خود لحافی بدوزد و نه گرفتار لحن درمانده کمدی های کم ارزش است. فیلم حرف دارد، درد می آورد و لذتی سینمایی را نیز نصیب تماشاگرش می کند.

باید دید کدامیک از ظرفیتهای فیلم در چشم هیأت داوران فجر امسال بیش از بقیه به چشم خواهد آمد.