فیلم جنگ جهانی سوم ساخته هومن سیدی

به قلم: جبار آذین

نمانامه: جنگ جهانی سوم، جنگ نزاع ها و سلاح ها نیست، جنگ استحاله ها است. به روایت هومن سیدی، در آخرین فیلم سینمایی اش، در قربانگاه امروز جهان بشریت و مسلخ انسان ها و سلطه هیتلرها آنچه انسان را تهدید و از هویت و انسانیت تهی می کند و می کشد، بمب اتمی «استحاله» است.

جنگ جهانی سوم، ششمین ساخته سینمایی قابل تامل سیدی، بعد از پنج سال از اکران فیلم خوب مغزهای کوچک زنگ زده است که به دلیل مضمون و محتوای فراگیر حرف هایی مهم برای مخاطبان ایرانی و جهانی خود دارد. و از نظر ساختار هنری و سینمایی، منهای اندکی لنگی در فیلمنامه و پردازش شخصیتها، از بسیاری فیلم های اکران سینمای بیمار و متوقف مانده ایران، چند سر و گردن بالاتر است.

این فیلم محصول هزار و چهارصد ایران است و تولید آن ربطی به دولت جدید و صندلی نشینان امروز سینما ندارد. فیلم در فیلم سیدی، روایت دو داستان تلخ و غمبار است که موضوع ها و شخصیت های مشترک، آن ها را با عبور از نوعی طنز سیاه به مرز انفجار و ویرانی در تراژدی می رساند. «شکیب» کاراکتر اصلی فیلم، انسانی درمانده و مستاصل با خاطره ای فراموش نشدنی و اندوهبار از زلزله ای که همسر و فرزند او را با خود برد، در مکانی به عنوان کارگر ساختمانی مشغول کار است، مکانی که در پیوند مضمونی، داستانی و معنایی، برای تماشاگر آشکار می شودکه لوکیشن یک فیلم سینمایی درباره جنایات هیتلر است. غیبت بازیگر نقش هیتلر و شباهت شکیب به هیتلر، باعث می شود که او ایفای نقش هیتلر را بپذیرد و هنرپیشه شود. از این زمان، آدمها و دنیاها در هم می آمیزند و معشوقه شکیب که یک روسپی جوان به نام لادن است، خود را به دنیای متوهم و سرگردان و پریشان شکیب می رساند تا مانند او شاید از این نمد برای خود کلاه بسازد.

شکیب که تا دیروز در جایگاه یک قربانی قرار داشت، اکنون خود به یک ظالم و قربانی کننده تبدیل می شود. این نکته، پیام مهم فیلم سیدی است که پیش از او سال ها قبل «برتولت برشت» بزرگ آن را در نمایشنامه مشهور خود «آدم، آدم است» فریاد کرده و بشریت را مخاطب قرار داده بود. در فیلم سیدی، مانند اثر برشت، موضوع اساسی، استحاله یک انسان معمولی است که در اوضاع و شرایط خاص، می شود و می تواند از کالبد و هویت پیشین خود خارج شده و در کارخانه تبدیل و تغییر، کسی دیگر شود و این می تواند سرنوشت تراژیک هر کس دیگر هم باشد، بنابر این،چنین افراد، چندان عجیب و غریب نیستند و راه هیتلر و شکیب شدن، دور و طولانی نیست، هوشیار باشیم.

شاید در نگاه نخست، سوژه فیلم، کلیشه ای و سطحی به نظر برسد و کسانی را به یاد فیلمفارسی یا فیلمهای بازاری خارجی اندازد، ولی این برای کار سیدی نقص و کاستی محسوب نمی شود که نشانگر توانایی و خلاقیت او در مقام کارگردان است که توانسته در قاب سینما و قالب چنین موضوع و داستان به یاری نویسندگان فیلمنامه فیلم خود، برای جوامع انسانی، حرفهایی مهم از جنس زندگی و امکان ها و ممکن ها و خطرهایی که بشریت را تهدیدمی کند بگوید و این در کنار ساختار خوب هنری فیلم، کارگردانی حرفه ای، بازیهای مقبول بویژه بازی تماشایی محسن تنابنده، فیلمبرداری متفکرانه، حفظ ریتم فیلم، فضاسازی های به نسبت پذیرفتی، امتیاز بزرگ فیلم جنگ جهانی سوم و هومن سیدی است. 

جنگ جهانی سوم، کارگردانش را همچنان در مسیر رشدنشان می دهد و امتیازهای خوبش، سبب شده تا به اوضاع اسفبار اکران سینمای مغفول کشور، کمی تا قسمتی تکان وارد کند و سینما دوستان را به سالن سینماها بکشاند و به اثبات رساند که توفیق های جهانی آن به رغم ناکامی در اسکار ،بدون دلیل نیست.