نگاهی به زندگینامه عبدالقادر مراغی

□ عبدالقادر پسر غیبی حافظ مراغی۱، ملقّب به «حافظ»، «گوینده» و «نظام‌الدّین» و مشهور به «ابن غیبی» یا «حافظ‌المراغی» یا «عبدالقادر گوینده»، در سال ۷۶۸ (هـ.ق.) در شهر مراغه دیده به جهان گشود.۲ در چهار سالگی به مکتب رفته، در هشت سالگی حافظ قرآن گردیده و در ده سالگی از تحصیل صرف و نحو و معانی و بیان فراغت حاصل نموده است. وی را عالِم به علوم متداول زمان، حافظ و قاری قرآن، دارای طبع شعر، خوش‌نویس، تصویرگر، موسیقی‌دان و موسیقی‌پژوه، متخصص در علوم نظری و عملی در موسیقی، نوازنده‌ی عود و کاسات و به‌قول «هنری فارمر»،۳ «اعجوبه»،۴ خواننده و در نهایت از مفاخر تاریخ هنر ایران در نیمه‌ی قرن هشتم و نهم هجری و آخرین نظریه‌پرداز موسیقی کلاسیک ایران۵ که تنها بعد از اوست که اطلاعات دقیق و موثّق و قابل اطمینان درباره‌ی مطالب موسیقایی می‌توان یافت، دانسته‌اند.

عبدالقادر در شهر مراغه (در آن زمان از شهرهای مهم ایران به‌شمار می‌رفت) متولد و تربیت شده است. وی در کتابش ـ مقاصد الألحان ـ از پدر خود به‌احترام یاد می‌کند و می‌نویسد: «پدرم ـ غیبی ـ که در انواع علوم، به‌ویژه در موسیقی دست داشت، در تربیت من کوشید.» ۶

از عبارت «سقی‌الله ثراه و جعل الجنّته مثواه» که بعد از نام پدر آورده است، چنین برمی‌آید که غیبی ـ پدر عبدالقادر ـ در سال ۸۲۱ ق. که عبدالقادر مقاصد الألحان را به رشته‌ی تحریر کشیده، زنده نبوده است.

عبدالقادر باید فقط دوران کودکی و نوجوانی خود را در مراغه گذرانده باشد؛ زیرا به‌طوری که اسفزاری خبر می‌دهد، عبدالقادر در آغاز جوانی در تبریز، نزد سلطان‌حسین جلایری بوده است. شخصیت هنری عبدالقادر، ترکیبی‌ست از موسیقی، شعر، خط و نقاشی یا نمونه‌یی‌ست از تربیت‌های قدیم. فارمر می‌نویسد: «عبدالقادر، در موسیقی، تالی صفی‌الدین ارموی بوده است. عود خوب می‌نواخت و در ساختن تصنیف استاد بود. نظر فارمر این است که بعضی از آهنگ‌های عبدالقادر هنوز به‌نام «کیار» یا «قبار» در بین ترک‌ها متداول است. عبدالقادر اقلام ستّه را ـ ریحان، ثلث، نسخ، رقاع، توقیع ـ به مرتبه‌ی اعلی دانسته و نوشته است.»۷ وی «با آن‌که اهل آذربایجان (مراغه) بوده و ترکی می‌دانست، کتاب‌های خود را به زبان فارسی نوشته و از این راه خدمتی بس بزرگ به زبان و ادب ]و هنر[ فارسی انجام داده است.»۸ «عبدالقادر علاوه بر خوشنویسی و نقاشی و نوازندگی عود، شعر نیز می‌سروده است. نمونه‌ی اشعار فارسی و ترکی او در مقاصدالألحان و بعضی از کتاب‌های وی آمده که در آن‌ها « عبدالقادر» تخلّص نموده است»:۹

گـرد بَـرَد سـوی چمن بویت بهار

گُـل کـنـد بـر خویش پیراهن قبا

در هـوای مـهـر تـو پـرّان شـود

جــان و دل‌هـا ذرّه‌وار انـدر هـوا

مـاجـراهـا مـی‌کـنـد بـا مـا لبت

ایـن هـمه جور و ستم با ما چرا؟

یک‌ نظر بر سوی ما افکن که شد

عـالـمـی پُـرآب زاشـک چشم ما

مـی‌نپرسـی هرگزم روزی که هی

چـیـسـت احـوال تـو عـبدالقادرا؟

و سرانجام استاد عبدالقادر مراغی در سال ۸۳۸ ق. در شهر هرات به‌واسطه‌ی عارضه‌ی طاعون، آهنگ سفر آخرت کرد و در همان‌جا مدفون است.

شعر و موسیقی عبدالقادر مراغی

بی‌شک عبدالقادر مراغی یکی از بزرگ‌ترین موسیقی‌دانان و موسیقی‌پژوهان تاریخ هنر ایران محسوب می‌شود. «به‌قول دولتشاه
]سمرقندی[، مراغی یکی از چهار هنرمند در پایتخت شاهرخ بوده که در ربع مسکون به روزگار خود نظیر نداشته‌اند. مراغی در علم ادوار موسیقی، یوسف اذکانی (اندکانی) در خوانندگی و استاد قوام‌الدین در طراحی و مولانا خلیل مصوّر که ثانی مانی بوده است.»۱۰

تسلط مراغی در نوازندگی بربط (عود)، مورد تحسین قرار گرفته و آهنگ‌هایش گرچه هنوز به‌طور کامل به‌دست نیامده، ولی اندکی از آن‌ها تا حد موجود، توسط بعضی از موسیقی‌دان‌ها به‌اجرا درآمده است. (آهنگ متن سریال امام علی (ع) توسط استاد فرهاد فخرالدینی.) مطالعه‌ی عمیق در آثار پیشینیان و نقد و بررسی اقوال و آرای بزرگانی چون: فارابی، پورسینا، صفی‌الدین ارموی و قطب‌الدین شیرازی از یک طرف و تسلط وی در عمل به موسیقی و خوانندگی از ویژگی‌های او به‌شمار می‌رود، چرا که مراغی تنها اطلاع‌داشتن از قواعد نظری یا عملی در موسیقی را کافی نمی‌داند، بلکه از دیدگاه او، هنرمند باید در عمل به موسیقی نیز توانا یا به‌قول خودش «جامع بین‌العلم و العمل مع الذّوق» باشد. شرف‌الدین علی یزدی در ظفرنامه، خوانْدمیر در حبیب‌السّیر و چند تن دیگر از صاحب‌نظران به‌تأیید، مراغی را برترین دانسته‌اند: «خواجه عبدالقادرِ گوینده، در انواع فضایل، نصاب کامل داشت، و در علم موسیقی و ادوار، هیچ‌کس از ابنای روزگار با وی خیال مساوات پیرامون خاطر نمی‌گذاشت.»

مراغی، خود را بهره‌مند از تعلیمات پدرش ـ غیبی ـ دانسته که از کودکی وی را به مجالس می‌بُرد، پدری که «به حال او التفات تمام داشته و او را از خاک برگرفته» و مایل بوده تا عبدالقادر «نغمات طیّبه» ی قرآن را با آگاهی تمام و به آواز خوش بخواند. «چون قرآن را حفظ کرده بودم، خواستند با نغمات طیّبه و از سرِ وقوف تلاوت کنم» و از برکات همین آگاهی، بعدها در حالی‌که فاصله‌یی با مرگ نداشت، در محدوده‌یی که امیر تیمور صدای او را بشنود، «سوره‌یی از قرآن را با صدای بلند خواند و امیر تیمور که تحت تأثیر قرار گرفته بود، از گناهش درگذشته، خندید و گفت: «ابدال ز بیم، چنگ در مصحف زد.»۱۱

تاریخ زندگی مراغی، دوره‌یی از تعلیم و تعلّم و استادان موسیقی و دوره‌های تلمّذ او را نشان نمی‌دهد و بعد از پدرش که خود مراغی بدان اظهار نموده، به‌نظر می‌رسد که خود به‌دنبال تکامل و مطالعه و ریاضت در نوازندگی رفته که توانسته در «عنفوان جوانی و ابتدای شروع الحان و اَغانی»۱۲ تصانیف مشکله بسازد و این در بیست و چند سالگی اوست.

مسأله‌ی شرط‌بندی مراغی با رضوان‌شاه توسط حسین جلایری، استادی عبدالقادر را آشکار می‌سازد و ذوق حسین جلایری را که در تشویق هنرمندانی چون مراغی بی‌تأثیر نبود. مراغی در هر سه اثر ارزشمند خود، حکایت را نقل کرده است:

«و در تاریخ سَلخ شعبان المعظّم سنه‌ی اِحدی و ثَمانین و سَبعَ مِأته، در بلده‌ی تبریز بندگی حضرت سلطان‌الأعظم، سلطان جلال‌الدین حسین، انارالله برهانه، بدین فقیر فرمود که: در ماه رمضان هر روز نوبتی مرتبی بساز و عرض کن و روز عرفه، هر سی نوبت را باز عرض کن. گفتم: بلی، ان‌شاءالله تعالی. استادان و مصنّفان گفتند که: ممکن نیست و از ارباب عمل کس را این قدرت و قوت نبوده است و خواجه رضی‌الدین رضوان‌شاه ـ رحمت‌الله ـ که متعیّن و استاد همه بود، به مبلغ صدهزار دینار گرو بسته و حجت نبشت که: اگر بدین طریق ساخته گردد، صدهزار دینار بدهد و بندگی حضرت پادشاه و خواجه شیخ‌ الکججی، و امیر شمس‌الدین زکریا۱۳ و قاضی شیخ علی ـ رحمهم‌الله ـ بر آن حجت گواهی نبشتند و شرط کردند آهنگ مقام و اصول ایقاعی، استادان و مصنّفان تعیین کنند و اشعار عربی شیخ‌الاسلام اعظم خواجه شیخ و مولانا جلال‌الدین فضل‌الله العبیدی معین کنند و ابیات پارسی را به خواجه جمال‌الدین سلمان الساوجی رجوع کردند که او تعیین کند. بر آن ابیات و اشعار و بدان صنایع که استادان مقرّر می‌کردند، این فقیر، هر روز نوبتی مرتبی می‌ساخت و در مجلس خلوت به حضور پادشاه و اکابر که ذکر ایشان رفت، عرض می‌کرد، و این فقیر گفتم که: نوابت را، قدما چهار قطعه ساخته‌اند، امّا این فقیر هر نوبتی را پنج قطعه سازم تا شکل تربیع نباشد.

استادان گفتند: در مقطّعات اربعه شروط کرده‌اند. تو درین قطعه‌ی خامسه چه شرطی می‌کنی؟ گفتم که: شرط آن می‌کنم که هرآنچه از صنایع و ابیات و اشعار که در مقطّعات اربعه باشد که در قطعه‌ی خامسه‌ی مستزاد اعاده‌ی آن‌ها واقع شود. بر موجبی که مقرر شده بود، هر روز نوبتی بر پنج قطعه ساخته، مشکل و خوش‌آینده معروض می‌شد.

پس روز عرفه هر سی نوبت را عرض کردم. بلازیاده و نقصان و مبلغ صدهزار دینار، خواجه رضوان‌شاه با دختر خود بدین فقیر دادند و بندگی حضرت سلطان حسین ـ انارالله برهانه ـ فرمود که: نوبت اول ماه رمضان را به‌نام من بساز در پرده‌ی حسینی. بر موجب فرمان، نوبت اول در مقام حسینی ساختم به همان صنایع که مقرّر فرموده بودند. اول روز ماه رمضان عرض کردم بر این موجب: نوبت مرتب پنج قطعه ۱ـ قول؛ ۲ـ غزل؛ ۳ـ ترانه؛ ۴ـ فروداشت و ۵ ـ مستزاد به دَور ثقیل رَمَل ۲۳ نَقَره.»۱۴

مراغی در آثار خود، مقاصدالألحان، جامع‌الألحان و شرح‌الأدوار، حکایت فوق را با ذکر اشعار عربی در قول، و فارسی در غزل، عربی در ترانه و فروداشت، و فارسی در مستزاد، و مختصر تفاوت‌هایی نقل کرده است.

 

تصنیف‌ها و آهنگ‌ها

تصانیف مراغی، بیش از هر جا، در آثار خود او مشهود است. هرچند تعداد آثار آهنگینش بیش‌تر از آن‌چه ملاحظه می‌شود بوده است. عبدالقادر در آثارش (مانند مقاصد الألحان) بعضی از آثارش را معرفی نموده، لیکن بسیاری از آثارش را به کتاب دیگرش «کنزالألحان» ارجاع داده و به‌قول خودش بسیاری از آهنگ‌هایش را در آن مأخذ به خط موسیقی نگاشته است.

مراغی ذوق آهنگ‌سازی خود را در ایام نوجوانی‌اش که هنوز به مراحل کمال نرسیده بود، با استقرار آهنگی بر شعر سلطان اویس که در مرحله‌ی ازدواج با دختر امیرصالح پادشاه «ماردین» سروده شده، بروز داده است.

ساقیا می ده که دور کامرانی امشب است

بـخـت ما را زور بازار جوانی امشب است

هم‌چنین، آهنگی که بر روی شعر عمادالدین عبدالملک سمرقندی ساخته، یا به‌قول خودش «شیخ‌الاسلام اعظم خواجه عمادالدین…» از اشعار خود غزلی اختیار کرده، تصنیفی بر آن التماس کرد (درخواست نمود)، در دایره‌یی که در نغمات آن دایره‌ی نغمه‌ی «ح» موجود نباشد،۱۵ و آن ملایم باشد، برحسب التماس او عملی ساخته شد بر آن موجب و بر این ابیات:۱۶

باری دگر به میکده بردیم راه را

بـر هم زدیم مدرسه و خانقاه را

عملی که «مقامات عشاق و نوا و بوسلیک به دور رَمَل دوازه نَقَره» ساخته و مورد توجه شاهانه قرار گرفته، این در حالی است که موسیقی‌دانان دیگر و به عمر، پیش‌تر از مراغی هم بوده‌اند، و همین امر موجب صدور تشویق‌نامه‌ی شاهی به‌نام وی گردیده:

آن‌کـه مـهـر فـلـک آمد چو من عشاقش

دل مـاه است شب و روز به جان مشتاقش

نغمه و صوت خوشش گر شنود زهره ز دور

زهـره در شـوق بـسوزد چو من از احراقش

شیخ اویس، ار هوس صوت خوش او داری

مـنگـری سوی جهان، غم مخور از آفاقش

هم‌چنین آهنگی که در نغمه‌ی حسینی بر روی شعر مولانا سروده:

بـیـمـار شـود عـاشـق الّا بـنـمی میرد

مه گرچه شود لاغر، استاره نخواهد شد

مراغی سازنده‌ی تصنیف دشت ارژن و ادوار پنج‌گانه‌ی (قمریه، مأتین، ضرب‌الربیع و…)، از تصنیفی یاد نموده: «و افضل المتأخرین امیر سیّد شریف از مراغی خواسته در تصنیفی آورد که برحسب التماس خدمتش داخل گردانیدم.»۱۷ مراغی در ادبیات ترکی یا زبان موسیقی ترکی، صاحب رأی بوده و اشعاری که به‌زبان ترکی در آثار او یافت می‌شود، از همین آشنایی سخن می‌گویند:

ای جــانِ جـهـان، بحر صفا بیزنی اونوتما

وای مـاه جـبـیـن، مـهـرلـقا بیزنی اونوتما

حقدن دیلا یورجان و کونول عمرون اوزاقی

وردوم بـودورور صـبـح و مـسابیزنی اونوتما

اول دم کـه یوزون ویرسه شهاجسن زکاتی

گـراولـیـمـا حـاضـر بـوگـدا بیزنی اونوتما

آیـرلـمـدی جـانـوم قلیچ ایله ایشیگوندن

گـر چرخ و فلک قیلدی جدا بیزنی اونوتما

واردور کـرمـونـدن بـوقـدر بـیـرجـا توقع

گر سالدی جدا بیزنی قضا بیزنی اونوتما…

عنوان کتاب مقاصدالألحان، نسخه‌ی آستان قدس رضوی  

در ترکیه هنوز هستند آهنگ‌هایی که تحت عنوان «کیار» یا «قیار» (Kiär) به‌اجرا درمی‌آیند؛ مانند هفت قطعه آهنگ مراغی که با خط نت غربی امروز نوشته، اجرا می‌شوند. شش قطعه در مایه‌ی راست فصلی و یک قطعه در مقام اویج فصلی… و همگی با اشعار فارسی یا نقش یورُک سماعی در مقام بسته‌نگار، و اصول یورُک سماعی با شعر فارسی و ۱ـ کار (KĀR) شوق‌نامه (Sevx nāme)؛ ۲ـ کار (KĀR) حیدرنامه (Heydar nāme)؛ ۳ـ نقش دویک (Nakis Düyek): در موسیقی مقامی قدیم وزنی به‌نام دویک موجود بوده است و در کتاب بهجت‌الروح آمده؛ ۴ـ اکسان سماعی (Aksan Semāi): سماعی نیز از اوزان قدیمی است؛ ۵ ـ یوروک (Yüruk)؛ ۶ ـ نقش بسته (Nakis Beste).

در، کار (کیار) در مقام نهاوند کبیر، با اصول دَور روان با شعر:

گذشت آرزو از حد به پای‌بوس تو ما را

سلام مردم چشمم که بوید آن کف پا را

نیز، مراغی تصنیفی بر روی شعر مستزاد ابن حسام خوافی ـ شاعر سده‌ی هشت هجری ـ نهاده است:۱۸

آن کیست که تقریر کند حال گدا را      در حضرت شاهی

کـز غـلـغل بلبل چه خبر باد صبا را    جـز نـالـه و آهی

 زاری و زر و زور بُوَد مایه‌ی عاشق یا زخم ز معشوق

ما را نه زر و زور و نه خود رحم شما را    بـس حال تباهی

هـرچند نیَم در خورِ درگاه سلاطین   نـومـیـد نیم هم

کـز روی تـرحّـم بـنـوازنـد گدا را     گـاهی به نگاهی

مراغی، خود نیز شعرهایی داشته است:

عبدالقادر ز دیده هر دم خون ریز

بـا دور زمـانـه نـیستت جای ستیز

یا در پایان مقاصدالألحان می‌آورد: بیماری که بنده را عارض شده بود و اطبّا ملازم بودند و شِکوه‌یی که از اطبّا بود به تعریض در عملی آوردم و در حسینی به دَورِ مخمّس هشت‌ نَقَره این عمل ساخته شده:

طـبـیـبـا دردمندان را علاجی کن بگو ما را

نداری شَفْقَتی یارا چه گویم من تو نادان را؟

تصنیف زیر و آهنگی را که خاص آن بوده، از مراغی دانسته‌اند، با عنوان کارِ گلستان، با اصولِ خفیف در نغمه‌ی راست که در عهد قاجار نیز در بین خواص زمزمه می‌شده است:

گُــل بــی‌رخ یــار خــوش نــبــاشـد

بــی‌بــاده بــهــار خــوش نــبــاشـد

ســروِ چــمــن و هــوای بُــســتــان

بــی‌لالــه عــذار خــوش نــبــاشــد

درویــش رجــای پـادشـاهـی نـکـنـد

از کـاسـه‌ی نـه مـهـر گـدایی نـکـنـد

کامل خِرَدش آن‌که خموش است فصیح

هـر کـاسـه کـه پُـرشـود صـدایی نکند

آثار مراغی به فارسی

تألیفات عبدالقادر برای کسانی که بخواهند درباره‌ی موسیقی ایرانی کار بکنند بسیار مغتنم است. فارمر می‌نویسد: آثار ابن غیبی از لحاظ تاریخ موسیقی ایران و عرب اهمیت بسیار دارد و متضمّن اطلاعات ارزنده و مهمی درباره‌ی سازها و موسیقی علمی است. آثار مهم عبدالقادر مراغی به شرح زیراند:

کَنْزُالألحان، مقاصدالألحان، جامع‌الألحان، شرح‌الأدوار (زبده‌الأدوار) مهم‌ترین آثار مراغی‌اند. آثار دیگرش: ترجمه‌ی ترکی‌الأدوار به‌نام «روح‌پرور»؛ رساله‌ی ساز چینی یا موسیقی چینی؛ فوائد عشره و لحنیه که به‌قول و نظر محمّدعلی تربیت، نویسنده‌ی «دانشمندان آذربایجان» ـ باید با قید احتیاط تلقی نمود.۱۹

در بعضی از آثار موسیقایی، از «صحبت‌نامه‌ی استادالمصنفین مراغی» سخن رفته۲۰ و بعضی مطالب آثار موسیقایی مانند رساله‌ی کوکبی را از مراغی دانسته‌اند.۲۱ دو رساله‌ی عشره و لحنیه نیز منسوب به اوست. چنان‌که در دانشمندان آذربایجان بدان اشاره رفته، می‌نویسد: بعضی از تصنیفات خواجه با ذکر ضروب و نَقَرات در کتاب «نُزهه الأرواح فی تطریب الأشباح» اثر یعقوب بن محمّد و رساله‌ی امیرخان (کوکبی گرجی) محفوظ و مضبوط مانده است.

۱ـ کَنْزُالألْحان: ظاهراً نخستین اثر مراغی به‌شمار می‌رود و به‌نظر چنین می‌رسد که کتابی پُرحجم و حاوی مطالب و نکته‌هایی از موسیقی بوده، لیکن اثری از آن در دست نیست. مراغی راجع به این کتاب می‌گوید: «و از آن نوبت ثلاثین در کتاب کنزالألحان بر قاعده‌ی مباشرت عمل ثبت کردم. اگر کسی را معرفت آن علم و عمل باشد، او را ممکن باشد که استخراج آن‌ها کند.» یا در تقسیم ابعاد و طریقه‌ی عمل و اعمال اصناف می‌گوید که در کنزالألحان مجموع اعمال اصناف را مبیّن گردانیده و نام آهنگ‌ها و تصانیف خود را ذکر می‌کند. در هر حال اگر این اثر در اختیار بود. امکان حصول به نغمه‌های بسیاری از ساخته‌های مراغی آسمان می‌شد. در «نقاوه الآثار فی ذکر الأخبار» (اثر محمود بن هدایت افرشته نطنزی)، نیز از کنزالألحان یاد شده. خود مراغی در
مقاصدالألحان۲۲ و جامع‌الألحان و شرح‌الأدوار۲۳ از کنزالألحان یاد کرده است.

۲ـ مَقاصِدُالألْحان: دومین اثر مراغی به فارسی، دارای نثری مصنوع و متنی موسیقایی، مشمون از اصطلاحات موسیقی نگارش یافته است. این کتاب در یک مقدمه و دوازده باب و چند فصل است. مقاصدالألحان برای نخستین‌بار در ایران، به‌اهتمام تقی بینش در تاریخ ۱۳۲۴ ش. در ۲۴۰ صفحه انتشار یافته است. فارمر سه نسخه از این کتاب را معرفی کرده: یکی در بادلیان، دو دیگر در کتاب‌خانه‌ی رئوف یکتابیگ استانبول و سه دیگر در کتابخانه‌ی دانشگاه لیدن هلند. به‌نظر استاد تقی بینش بهترین و قدیمی‌ترین نسخه‌یی که از این کتاب در دست می‌باشد، نسخه‌ی کتاب‌خانه‌ی آستان قدس رضوی‌ست که به خط زیبای مؤلف در رمضان سال ۸۲۱ هجری‌قمری نوشته شده است.

۳ـ جامَعُ‌الألْحان: به‌عقیده‌ی فارمر، مهم‌ترین اثر مراغی است که شامل دیباچه‌ی مختصر و علت تألیف به‌جهت تعلیم دو فرزندش: عبدالرحیم و عبدالرحمن با مقدمه‌یی در پنج فصل و باب‌های دوازده‌گانه است. در خاتمه‌ی جامع‌الألحان شرح مجالسی رفته با ذکر بعضی از آهنگ‌ها و سرودهای غنایی عربی و فارسی که بعضی هم به لهجه‌ی محلی است. با مطالعه‌ی دو اثر مراغی ـ جامع‌الألحان و مقاصدالألحان ـ می‌توان پی برد که: به‌تقریب، مقاصدالألحان، خلاصه‌یی‌ست از جامع‌الألحان. نخستین انتشار این اثر در ایران، به‌اهتمام تقی بینش، براساس نسخه‌ی مورخ ۸۱۸ هجری‌قمری به‌خط مؤلف در سال ۱۳۶۶ هجری‌شمسی در ۳۹۸ صفحه بوده است.

۴ـ شَرْحُ‌الأدوار: این کتاب شرح مراغی بر «الأدوار» صفی‌الدین ارموی است. اصل کتاب به‌عربی و شرح مراغی به ‌فارسی است. مراغی نیز شرح آن را مانند اصل کتاب در پانزده فصل متذکر شده است. برخی این اثر را به‌اشتباه «زبدهالأدوار» خوانده‌اند. بنا به قول مراغی، شرح‌الأدوار آخرین اثر اوست. این اثر به‌اهتمام تقی بینش در ۴۵۸ صفحه، در تاریخ ۱۳۷۰ ش. به‌چاپ رسید. مقدمه‌ی فاضلانه‌ی مرحوم استاد تقی بینش، تقریباً یک دوره تاریخ موسیقی و آثار موسیقایی را به‌گونه‌یی موجز به‌دست می‌دهد. نسخه‌ی اساس در چاپ شرح‌الأدوار، نسخه‌ی مورخ ۸۴۵ هـ.ق کتاب‌خانه‌ی مدرسه‌ی عالی مطهری است.    ■

پی‌نوشت‌ها

۱ـ خود مراغی خودش را چنین معرفی می‌نماید: کمال‌الدین عبدالقادر بن جمال‌الدین غیبی مراغی آذربایجانی. ۲ـ تاریخ ۷۶۸ ق. را استاد تقی بینش در سال‌شمار زندگی مراغی ارائه داده است. تولد وی را ۷۵۴ ق. (محمّدعلی تربیت)، ۷۷۸ ق. (فارمر)، ۷۵۷ ق. (استوری) نیز نگاشته‌اند. امّا بنابر دقت در پژوهش‌های استاد تقی بینش در خصوص مراغی و آثار وی، تاریخ مذکور محقق می‌نماید.
۳ـ یکی از دقیق‌ترین و کامل‌ترین شرح‌هایی که درباره‌ی عبدالقادر نگارش یافته، مقاله‌ی هنری فارمر در دایره‌المعارف اسلامی است. ۴ـ تاریخ موسیقی، شمس‌العلمای قریب، چاپ چهارم، تهران، ۱۳۶۲، ص ۳۶۴. ۵ ـ بحورالألحان، فرصت‌الدوله شیرازی، صص ۱۸ و ۱۹. ۶ ـ مقاصدالألحان، ص ۱۳۸.
۷ـ موسیقی در ادبیات، طغرل طهماسبی، نشر رهام، تهران، ۱۳۸۰، ص ۲۱۲.
۸ ـ همان، صص ۲۱۰ و ۲۱۲. ۹ـ همان، ص ۲۱۳. ۱۰ـ مقاصدالألحان، ص ۲۷. ۱۱ـ حـورا بـه نـظـاره‌ی نگارم صف زد        رضوان به عجب بمانْد کف‌برکف زد

      یک خال سیه بر آن رخ مطرف زد         ابـدال ز بـیم، چنگ در مصحف زد.

(اسرارالتوحید)

۱۲ـ روضات‌الجنّات، ص ۹۳۲ و مقاصدالألحان، ص ۲۰. ۱۳ـ استاد شمس‌الدین بدرنالی، موسیقی‌دان و نوازنده‌ی آلات رشته‌یی. ۱۴ـ شرح‌الأدوار، ص ۳۳۸.
۱۵ـ مراغی نغمات آن را: یح. یو… یجـ. یا… ط… و… جـ. ا ـ و ابعاد آن را: جـ‌ط جـ‌ط جـ‌ط ط ط جـ گفته است. ۱۶ـ جامع‌الألحان، ص ۶۲ و مقاصدالألحان، ص ۲۵ و شرح‌الأدوار، صص ۱۱۰ـ ۱۴۹. ۱۷ـ این تصنیف نیز مانند دیگر تصانیف مراغی، توسط موسیقی‌دان ارجمند، فرهاد فخرالدینی، به خط نت امروز در سریال امام علی (ع) به‌کار گرفته شده است. ۱۸ـ تذکره‌ی دولتشاه سمرقندی، ص ۱۷۰. ۱۹ـ جامع‌الألحان، ص ۱۳. ۲۰ـ بهجت‌الرّوح، عبدالمؤمن جرجانی، با مقدمه‌ی هـ.ل. رابینودی، نشر بنیاد فرهنگ ایران، تهران، ۱۳۴۶، ص ۷۳.
۲۱ـ دانشمندان آذربایجان، محمّدعلی تربیت تبریزی، ۱۳۱۴، ص ۲۶۴.
۲۲ـ صفحات ۵۷، ۱۱۱، ۱۱۴، ۱۲۳، ۱۴۲. ۲۳ـ فایده‌ی چهارم.