نقد و بررسی فیلم «سال دوم دانشکده من»

به قلم: علی رفیعی وردنجانی

«سال دوم دانشکده من» بدترین فیلم رسول صدر عاملی است. کارگردانی که هنوز در دخترانگی های «من ترانه ۱۵ سال دارم» گیر کرده و به دنبال کشف آزادی در میان حسرت ها و کمبودهای زن در جامعه ایرانی است.

فرم فیلم بشدت خسته کننده و رو به زوال می رود. تدوین معکوس در به وجود آوردن تعلیق دراماتیک نه تنها نقشی ایفا نکرده است، بلکه محتوا را عیان کرده. بازی ها بشدت مصنوعی و متظاهر است. به سختی می توان گفت فرشته ارسطویی توانسته در چند سکانس قابلیت های بازیگری خود را بروز دهد، اما باید اذعان کرد سها نیاستی در به وجود آوردن نوستالژی «من ترانه ۱۵ سال دارم» الکن مانده. کاراکتر ویشکا آسایش در نقش «نوزاد»، کپی ضعیفی است از خانم دارابی در «ورود آقایان ممنوع» که علاوه بر یادآوری آن نقش، چهره جدیدش را تخریب می کند و کاربرد دراماتیک خود را از دست می دهد. جا دارد به این نکته نیز اشاره کنم که دانشگاه و شیوه تحصیلات عالیه در ایران به ایده ای کلیشه در سینمای ایران تبدیل شده است و پرداختن به چنین قصه هایی نمی تواند نگاه جامعه را بازسازی کند.

*محدوده

اصفهان جاذبه های سینمایی فراوانی دارد و سینمای ایران به جز هنرستان هنرهای زیبا، سی و سه پل و بعضاً چهل ستون چیز اضافه ای به مخاطب نمایش نداده است. «سال دوم دانشکده من» نیز از این قاعده پیروی می کند. انتظار می رود رسول صد عاملی که خود متولد اصفهان است، گوشه هایی از این جغرافیا را به مخاطب ارائه دهد که کمتر و یا هرگز دیده نشده است. اما متاسفانه برداشت غلط از  میزانسن و کمبود ادله کافی برای اثبات آن، فیلم نامه را دارای نقاط ضعف فراوانی کرده است.

*فیلم اولی!

انگار یک فیلم اولی پشت دوربین قرار گرفته است. قصه ای که مسئله دارد، اما مسئله اش سینمایی نیست و با یک مقاله در روزنامه می توان سر و شکل اجتماعی – فرهنگی به آن داد. هیجان و استرس قابل انتظار از قصه و شخصیت ابداً به نمایش گذاشته نمی شود. از لحظه معرفی پدرام شریفی در نقش علی به عنوان پسر خاله سها نیاستی، برای مخاطب همه داستان لو رفته است. علاوه بر آن یک مخاطب فیلم باز به راحتی می تواند با دقت در فرم فیلم خیلی جلوتر فیلم را تعریف کند. تاریکی و نا امیدی یک اثر سینمایی بد، بیشتر و خطرناک تر از فیلم هایی در ژانر خودکشی است.

*پاییز

به شخصه ابداً دوست ندارم یک منتقد کماکان مخالف شناخته شوم، اما سینمای ایران به مراتب عقب تر و بی مسئله تر از سینمایی همچون مارول است که با ابر قهرمان هایش تنها مخاطب را سرگرم می کند. اکران پاییزی امسال زرد و برگریزان تر از هر سال بوده است. در این میان شاید «مسخره باز» کمی به این زردی، رنگ قرمز اضافه کند، اما همچنان سینمای ایران در انتظار  بهار دوباره آثاری چون «سوته دلان» ، «شاید وقتی دیگر» و … خواهد ماند.