نقدی بر فیلم سینمایی «علف‌زار»

به قلم: محمدولی دارابی

نمانامه: زنان، بخش مهمی از هر جامعه هستند که می‌توانند مشارکتی فعال در کنار مردان داشته باشند. امّا متاسفانه در ایران بنابر تفکرات متحجر و پاره‌ای از علل فرهنگی، اجتماعی، مذهبی و حتی اقتصادی، زنان هم‌چنان به نظام مردسالارانه وابسته هستند. به‌گونه‌ای که حداقل حقوق شرعی و عرفی آنان یعنی «مقبولیت» و «استقلال» هم به خاطر اعمال سیاست‌های ارتجاعی زیر سوال می‌رود.

با تشدید حواشی ماجراهای جنبش اعتراضی «می‌تو» و تلاش هشتصد زن برای ترمیم تاریخ معیوب جایگاه زن ایرانی، همزمان پرسروصداترین فیلم چهلمین جشنواره فیلم فجر، اکرانش آغاز گردیده که موضوعی تقریباً مشابه با این جریان نوگرایانه و سنت‌شکن دارد.

فیلم «علف‌زار» اولین تجربه‌ی بلند «کاظم دانشی»، که بر اساس یکی از پرونده‌های قضایی واقعی ساخته شده، قصه‌ای جنجالی و ملتهب دارد. اثری جسورانه و رادیکال که با سوژه‌ی حساس و چالش‌برانگیزش، تا حدودی خط قرمزهای نامرئی را زیرپا می‌گذارد اما نباید آن را یک فیلم سیاسی تلقی کرد.

«علف‌زار»، کوبنده، طوفانی و غافلگیرکننده شروع می‌شود و از همان ابتدا مخاطب را میخ‌کوب می‌کند. فیلم در کنار قصه‌ اصلی‌اش، دو خرده داستان دیگر را هم روایت می‌کند که به تعلیق، تنش و هیجان فیلم افزوده است. این تمهید، به شخصیت‌پردازی‌های فیلم عُمق بخشیده و موجب شده تا ریتم پویاتری را شاهد باشیم.

باتوجه به محصور بودن لوکیشن فیلم که اقتضای فضای دادگاهی است، خطر گرفتاری در ورطه کسل‌کننده‌شدن، زوال نبض فیلم و اضافه‌گویی را می‌طلبد اما فیلم‌ساز با هوشمندی و استفاده از پتانسیل سوژه و خرده روایت‌ها، بواسطه‌ی کارگردانی قابل قبول، دیالوگ‌نویسی حساب‌شده، تدوین خوش‌فرم و هنرنمایی‌های استثنایی گروه بازیگران، «علف‌زار» را از این مهلکه به رستگاری رساند.

برگ برنده‌ی اصلی فیلم، تیم یکدست و منسجم بازیگران است که هرکدام، نقش‌آفرینی درخشانی از خود برجای گذاشتند. «پژمان جمشیدی»، گل سرسبد این تیم درخشان است که بهترین و متفاوت‌ترین نقش کارنامه‌ی هنری‌اش را ایفا کرد و با رهایی از قالب همیشگی‌اش افزون بر یک بازی پخته و درست، چهره‌ای جدید از خود برای بیننده ترسیم می‌کند.

«سارا بهرامی» که همواره گزیده‌کار بوده، توانسته به‌خوبی فشارِ زخمِ کاراکتر را با تلفیق سکوت، بغض و لرزش در صدایش و اکت‌های درونی‌شده در چشمان، میمیک و کنش‌هایش، اجرایی کم‌نظیر را به نمایش بگذارد و شمایلی از یک زن آسیب‌دیده و مستاصل را به نحواحسن ایفا کند.

صدف اسپهبدی» در اولین تجربه‌ی جدی سینمایی‌اش، توانسته همراه با سایر ستارگان بدرخشد. او علی‌رغم حضور در لحظات کوتاه و هنرنمایی در نقش مکمل، اما اجرایی باورپذیر و چشم‌گیری نمایان کرد. بازی سخت و طاقت‌فرسا در جلد شخصیت معتاد با آن گریم سنگین و کاهش وزنی که داشت، دشواری وظیفه او را دوچندان کرده است. هیچ‌شکی نیست که اسپهبدی، پدیده و اکتشاف مغتنم «علف‌زار» است که به سینمای ایران معرفی شده و آینده‌ای درخشان در پیش‌رویش قرار دارد.

قدرت‌نمایی این سه بازیگر، سایر چهره‌ها حتی بازیگران کم‌تر شناخته‌شده را هم مبتلا کرده است و هرکدامشان در صد درجه حرارت تنور فیلم، بازی‌های مطلوب و قابل قبولی از خود نشان می‌دهند.

هرچه از نقاط قوت اثر گفتیم، اما نمی‌توان پایان‌بندی سرسری و رها‌شده‌ی فیلم را نادیده گرفت. پایان‌بندی «علف‌زار»، ضربه‌ای سهمگین به ساختمان فیلم وارد کرده و به مثابه‌ی اکثر فیلم‌های ایرانی، از همان ضعف پابرجای تکراری، آسیب می‌بیند.

«علف‌زار» می‌تواند بلندگوی رسایی جهتِ اشاعه‌یِ سکوتِ زنانِ قربانیِ تجاوز باشد تا بلکه دستگاه قضا، به فکر رفع ضعف‌های سیستمی‌ و کاهش آسیب‌های اجتماعی بیفتد و اقدامی مثمر ثمر کند.