مسئولیتهای اجتماعی مدیران و بنگاههای کسب و کار

نمانامه: امروزه کمتر می توان کتابی درباره مدیریت یافت که به بحث مسئولیتهای اجتماعی بنگاهها و مدیران آنها نپرداخته باشد و در این میان کتابهای مدیریت مرتبط با مباحث راهبردی تاکید بیشتری در زمینه مسئولیتهای اجتماعی دارند. مقوله مسئولیتهای اجتماعی ، پیشینه ای متجاوز از یکصدسال دارد. خاستگاه بحث مسئولیتهای اجتماعی ، کشورهای صنعتی مغرب زمین است . در آن کشورها به دلایل گوناگون در مراحل اولیه ، نظارت عمومی برروند شتابان فعالیت بنگاههای تولیدی و خدماتی ، اندک بود. نحوه عمل پاره ای از بنگاهها در این دوران نگرانیهایی را در بین مردم برانگیخت و بنابراین بحث در مجامع عمومی و مطبوعات بالا گرفت . ماده اصلی بحث این بود که انگیزه بیشینه کردن سود بنگاهها و توجه مطلق به منافع سهامداران به منافع عمومی جامعه آسیب می رساند و بنابراین مدیران بنگاهها وظیفه دارند علاوه بر منافع محدود بنگاه خود به منافع و مصالح عام تر جامعه نیز بیندیشند.مسئولیت اجتماعی به نوعی محدودکننده و سامان دهنده انگیزه سودآوری و سودسازی مدیران خواهد بود. از این رو به تناسب دیدگاههای صاحب نظران درباره مسئولیتهای اجتماعی بنگاهها و مدیران ، موافقان و مخالفان ایجاد محدودیت برای بنگاهها، نظرات گوناگونی را بیان کردند.

پیشینه بحث و آرا مطروحه 

مباحث قدیمی مرتبط با تعامل “جامعه ” و”کسب و کار” را می توان زیر عنوان “اخلاق کسب و کار””BUSINESS ETHICS”دسته بندی کرد. برای رسیدن به ساده ترین تعریف از اخلاق کسب و کار، بهتر است از منظر کاربری اصول وارزشهای اخلاقی انسان متعارف در هدایت کسب و کار به آن توجه شود. از این منظر، اخلاق کسب و کار تفاوتی با سایر شعب اخلاق عملی مثل اخلاق پزشکی ، یا اخلاق اجتماعی ندارد.تااین جا اگر مسئولیتی برای کاسب یا پیشه ورتصور می شود از حد صداقت و انصاف تجاوزنمی کند.
آهنگری را مجسم کنید که با چند شاگرد درروستایی فعالیت می کند. جامعه روستایی از اوچه انتظاری دارد؟تولید کالای مرغوب و فروش منصفانه ;ایفای به موقع تعهدات ;رفتار انسانی و به هنجار با شاگردان و مراجعان .

مسئولیت اجتماعی کسبه و پیشه وران تاپیش از دوران جدید – یعنی عصر فعالیتهای گسترده صنعتی و تولیدی – در همین حد بوده است . در آن دوران ، نسبتهای غیر اخلاقی منتسب به کسبه و پیشه وران از جمله عبارت بوده از:

کم فروشی ، تقلب در کیفیت کالا، تقلب دروزن و حساب ، بهره کشی ظالمانه از کارکنان ،گران فروشی ، رباخواری ، دزدی ، بدرفتاری بامراجعان . در یک صدسال اخیر و خاصه دردهه های اخیر، قلمرو اخلاق کسب و کارگسترده تر و ماهیت آن پیچیده تر شده است . جک ماهونی “۴” استاد مدرسه تجارت لندن ، برای اخلاقیات کسب و کار جدید، سه خصلت قایل است :

الف – جوابگویی 

اگر در گذشته ، کاسب یا پیشه ور ملزم به رعایت ضوابط و اصول اخلاقی بود، در دوران معاصر بر اثر رشد چشمگیر بنگاههای پرقدرت -که چه بسا مدیران آنها، مالک و صاحب بنگاه نیستند – توجه از فرد به بنگاه معطوف شده است و البته این حرف به معنای مبرابودن افراد ازمسئولیتهای اخلاقی نیست بلکه در شرایط جدیدآنها نماینده بنگاه و کارگزار آن شناخته می شوند ودر چارچوب فعالیت بنگاه ، مسئول و پاسخگوهستند. تاکید اجتماعی براین مقوله سبب شده که حتی پاره ای از بنگاهها برای خود ضوابط واصول اخلاقی درون سازمانی تدوین کنند،هرچند که شائبه تظاهر در این کار منتفی نیست .
ب – مسئولیت اجتماعی 

کارول “۵”، در مطالعه ای که باعنوان “هرم مسئولیت اجتماعی بنگاه ” منتشر شد برای هربنگاه چهاردسته مسئولیت اجتماعی قایل شده است . به تعبیر دیگر، او مسئولیت اجتماعی هربنگاه را برآیند چهار مولفه زیر می داند:

نیازهای اقتصادی ;رعایت قوانین و مقررات عمومی ;رعایت اخلاق کسب و کار;مسئولیتهای بشردوستانه .

در مورد اول بنگاهها موظفند نیازهای اقتصادی جامعه را برآورند و کالاها و خدمات مورد نیاز آن را تامین کنند و انواع گروههای مردم را از فرآیند کار بهره مند سازند.
در مورد دوم آنها وظیفه دارند. به بهداشت وایمنی کارکنان و مصرف کنندگان خود توجه کنند.محیط زیست را نیالایند، از معاملات درون سازمانی بپرهیزند، دنبال انحصار نروند ومرتکب تبعیض نشوند “تبعیض قومی ، تبعیض جنسی …”.

سومین مولفه مسئولیت بنگاه ، اخلاق کسب و کار است . در این قلمرو اصولی چون صداقت ،انصاف و احترام جا دارد. چهارمین مولفه ،مسئولیتهای بشردوستانه است . تعبیر دیگرکارول از این مولفه ، “شهروند خوب ” بودن است ، یعنی مشارکت بنگاه در انواع فعالیتهایی که معضلات جامعه را فرو کاهد و کیفیت زندگانی آن را بهبود بخشد.
پ – مفهوم ذینفعان 

سومین ویژگی اخلاق کسب و کار جدید،پیدایش نظریه ذینفعان است . نظریه ذینفعان ازاین استدلال استفاده می کند که علاوه بر کسانی که در شرکت مفروض سهم مالکانه دارند،بسیاری از افراد و گروههای دیگر نیز در آن شرکت علائقی دارند و رفتار شرکت و نحوه راهبری آن ، بر علائق ایشان اثر می گذارد وبنابراین بایستی حقوق و علائق این طیف گسترده از ذینفعان ، در سیاستها و رفتار شرکت دیده شود.

در طیف گروههای ذینفع در بنگاهها، این گروهها را می توان مشاهده کرد: مالکان “سهامداران “، مدیران ، کارکنان ، مشتریان “مصرف کنندگان “، تامین کنندگان ، توزیع کنندگان ،دستگاههای ناظر بر حسن اجرای قوانین ،سازمانهای پاسدار محیط زیست ، مردم محل ،فعالیت بنگاه ، دولت ، رقبا، بانکها و موسسه های مالی ، رسانه ها، جامعه علمی . به این ترتیب شایدبتوان نتیجه گرفت که ویژگی سوم ، دربرگیرنده دومولفه نخست نیز هست و بنگاه یا مدیری که علائق این طیف را در بنگاه در نظر بگیرد به مسئولیتهای خود “اقتصادی ، اجتماعی ، قانونی ،اخلاقی ” عمل کرده است .

حدومرز مسئولیتها

در تعیین حدومرز مسئولیت بنگاهها، طیفی از عقاید گوناگون وجود دارد. در یک سر این طیف ، کلاسیک ، قرار دارند که معتقدند نباید هیچ محدودیتی برای بنگاه ایجاد شود. بنابه اعتقادآنها “دست نامریی ” بازار، بنگاه را وادار می کندکالا یا خدمتی را عرضه کند که جامعه نیازمند آن است . از شخصیتهای بارز این دسته ، میلتون فریدمن اقتصاددان و برنده جایزه نوبل اقتصاداست .

فریدمن ضمن اعلام التزام بنگاهها به مسئولیتهای قانونی معتقد است که “مسئولیت اجتماعی کسب و کار، یکسره افزایش سوداست “”۶”. درواقع او مسئولیت اصلی بنگاه رامسئولیت اقتصادی می داند و مسئولیتهای دیگرو از جمله بشردوستانه را در زمره مسئولیتهای بنگاه نمی داند. او در توضیح نظر خود می گوید:”میل و آرزوی بنگاهها این است که تا آن جاکه می توانند درآمد کسب کنند منتها ضمن رعایت قواعد اساسی جامعه – چه آنها که قانون دارد و چه آنها که در عرف اخلاقی جامعه مستتراست ” “همان جا”.

در سر دیگر این طیف کسانی قرار دارند که به طور خلاصه معتقدند از آن جا که حیات بنگاه بستگی مستقیم به حیات جامعه دارد و بنگاه درون دادهای خود را از جامعه می گیرد وبرون دادهای خود را به درون جامعه می ریزد،بنابراین مسئولیتهای اجتماعی بنگاهها همه جانبه و فراگیر است و از جمله باید در حل و رفع معضلات اجتماعی با جامعه همکاری ومشارکت کنند. کارول این مسئولیتها را به یک هرم تشبیه کرده است که هرچه از قاعده “مسئولیتهای اقتصادی ” به سمت نوک هرم “مسئولیتهای بشردوستانه ” پیش برویم ، از شدت و وسعت مسئولیتها کاسته می شود. “کارول همان جا” جنبشهای حمایت از مصرف کنندگان وشهروندان از جمله معتقدان به بسط دامنه مسئولیت بنگاهها هستند. این جنبشها در بیشترکشورهای پیشرفته صنعتی فعال هستند.

در میانه این طیف میانه روها قرار دارند که فرد شاخص آنها پیتر دراکر است . نظرات او درسه فصل از کتاب مهم او به نام “مدیریت “”۷” به تفصیل آمده است که به خاطر رعایت اختصار،چکیده آن نقل می شود.

دراکر نخستین و مهم ترین مسئولیت اجتماعی هر موسسه را عملکرد وظیفه و کار آن می داند و می گوید اگر بنگاهی نتواند کار اصلی خود را به خوبی انجام دهد، توان هیچ کار دیگر راندارد. به زعم او کسب و کار ورشکسته ، نه کارفرمای خوبی است ، نه همسایه خوب ، نه عضو خوب جامعه است ، و نه می تواند برای گسترش کار خود سرمایه کافی فراهم کند وبنابراین نمی تواند شمار بیشتری را مشغول به کارکند. بنابراین از نظر دراکر، نخستین “قید”مسئولیت اجتماعی بنگاه ، بالابودن حجم ومیزان مسئولیت آن در انجام موفقیت آمیز رسالت خود است . این حرف بسیار شبیه نظر فریدمن است که همچنانکه پیشتر گفته شد مسئولیت اقتصادی بنگاه را مسئولیت اصلی اجتماعی آن می داند.
دومین قید مسئولیت از نظر دراکر قیدشایستگی و اهلیت است . او می گوید پذیرفتن مسئولیتهایی که شایستگی انجام آن را نداریم “عین مسئولیت ناشناسی ” است زیرا هم سطح توقع را بالا می برد و هم در نهایت سبب سرخوردگی و یاس متوقعان می گردد. بنگاههاباید شایستگی ، مهارت و اهلیت لازم برای ایفای رسالت اصلی خود را کسب کنند. موارد اهلیت بنگاهها، عینی و مشهود است و بنگاهها در غیراز این موارد، اهلیت ندارند. قوت هر بنگاه بایددر سنجش پذیری ، نقدپذیری و پاسخگو بودن آن باشد “مثل بهره وری ، سودآوری ، کیفیت و غیره “.اگر بنگاه به این اصول بی توجه باشد. ضعیف وبیمار است . هم چنین اگر در امور ناملموس – مثل سیاست ، امور عاطفی و حسی ، تصدیق وتکذیب اجتماعی ، ایجاد ساختارهای مربوط به روابط و مناسبات قدرت – دخالت کند و نیرو وتوان خود را در این امور صرف کند، احساس راحتی و آسایش نخواهد کرد.
از نظر دراکر مهم ترین قید مسئولیت اجتماعی ، قید مشروعیت و اقتدار است . از آن جا که مسئولیت بدون اقتدار معنا ندارد بنابراین مسئولیت همواره با اقتدار همراه است ; به همین سبب هرکس دعوی مسئولیت می کند، در واقع دعوی اقتدار دارد و بر عکس هرکس اقتدار دارد،مسئول است . او به طنز می گوید فقط نظامهای خودکامه و شهامت خواه هستند که در عین اقتدارکامل ، خود را در برابر هیچ کس و هیچ چیز،مسئول
نمی دانند!

بنابراین از نظر دراکر وقتی از بنگاهی خواسته می شود که مسئولیت حل و رفع یکی ازگرفتاریها و ابتلائات جامعه را بپذیرد. باید به دقت بیندیشد و ببیند آیا اقتدار مستتر در این مسئولیت ، مشروع است یا خیر. اگر این اقتدارمشروع و موجه نباشد، پذیرش مسئولیت مشگل گشایی ، در واقع غصب مسئولیت است .پس معلوم می شود حتی اگر سازمان یا بنگاه اقتدار انجام کاری را داشته باشد باید در منشا آن اقتدار دقت کند و از مشروعیت آن اطمینان یابد.

باتوجه به این قیود و محدودیتها، به راستی بنگاهها چه مسئولیتهایی دارند؟ به نظر دراکرمسئولیتهای اجتماعی بنگاهها را می توان به قرارزیر برشمرد:
۱ – پرداختن تمام و کمال به مسئولیت ، وظیفه ورسالت اصلی بنگاه . یعنی مثلا اگر وظیفه ورسالت آن تولید خودرو است ، این کار را به بهترین وجه ممکن انجام دهد و در مسیر تکامل و بهبود مستمر آن بکوشد.

۲ – مسئولیت فرآورده ها و خدمات . بنگاه ومدیران آن در برابر پیامدها و عوارض محصولات خود مسئولند و باید در برابر آن پیامدها مسئول نگاه داشته شوند.
۳ – مسئولیت فرآیندها. بنگاه و مدیران آن نسبت به فرآیندهای تولید مسئول هستند. فرآیندهای تولید نباید هزینه اجتماعی تولید کند و چنانچه به ضرورت چنین وضعی رخ دهد، میزان آن هزینه ها باید در کمترین حد ممکن باشد. برای روشن تر شدن مطلب مثالی می زنیم . چنانچه بنگاه موردنظر تولیدکننده انواع نئوپان باشد نظربه اینکه ماده اولیه آن از جنگل تامین می شود،این کار نباید با ویران ساختن منابع جنگلی همراه باشد. بهره برداری از جنگل باید به شیوه ای باشدکه به آن آسیب نرساند. از طرف دیگر در فرآیندتولید باید دقت شود به طوری که ضایعات آن “بویژه چسب و مواد شیمیایی ” محیط زیست راآلوده نکند. ذرات معلق و غبار را مهار کند و درموارد ناگزیر “مثل آلودگی صوتی ” آسیب را به کمترین میزان ممکن برساند.

۴ – مسئولیت اخلاقی . بنگاه و مدیران آن باید دردادوستد و کسب و کار به اصول اخلاقی متعارف جامعه به دیده احترام نگاه کرده ، خود را به آن اصول مقید و پایبند بداند. دراکر نتیجه می گیردکه در جامعه پلورالیست ، مسئولیت ارتقا و بهبوداجتماع ، یک معضل و مقوله دایمی است که هیچ گاه حل نمی شود. بخشی از این مسئولیت درچارچوب آنچه گفته شد متوجه بنگاه و بخشی ازآن متوجه نهادهای ذیصلاح – مثل دولت وسازمانهای وابسته به آن – است . ولی در هرحال بنگاههای بزرگ و مدیران آنها باید به معضلات وگرفتاریهای جامعه بیندیشند. آنها باید امکان تبدیل پروژه “حل یک معضل و نابسامانی اجتماعی ” را به “یک فرصت کار و کاسبی “،بررسی کنند. به نظر دراکر مدیران هرگز از این نگرانیها و مسئولیتها فارغ نیستند. نکته اساسی در نظریات دراکر این است که هرکس باید به کاری به پردازد که اهلیت اقتدار ومشروعیت انجام آن را داشته باشد.

نقد آراء مطرح در نظام آنگلوساکسون 

آنچه تاکنون گفته شد، چکیده مهم ترین آرامتفکران غربی در باب مسئولیتهای اجتماعی بنگاهها و مدیران آنهاست . اما از آنجا که پیش درآمد رشد و گسترش بی سابقه بنگاهها – به ویژه بنگاههای تولیدی و صنعتی – انقلاب صنعتی است و از آنجا که این انقلاب در انگلستان واقع شد و این کشور بیش از کشورهای دیگر باگرفتاریها و پیامدهای ناگوار توسعه صنعتی دست و پنجه نرم کرد، می توان دیدگاهها و تفکرآنگلوساکسون را در چگونگی برخورد با آن پیامدها و چگونگی اداره کسب و کار و حتی ریشه بروز آن پیامدها، از دیدگاهها و تفکردیگران متمایز کرد. در نگرش نوع اول ، راه موفقیت اقتصادی از توجه به ارزشهای فردی می گذرد. انگلیس و آمریکا به خصوص حامی ومنادی ارزشهای فردی هستند. خوب یا بدحاصل چگونگی عمل فرد است . هم اینک نیزمظاهر این نگرش اندیویدوآلیستی در فرهنگ کشورهای حوزه آنگلوساکسون دیده می شود:
اهداء انواع جوایز فردی “نوبل ، اسکار،…”،تبلیغ کارآفرینان برجسته ، احساس مسئولیت فردی در کسب مهارت ، تفاوت چشمگیر درحقوق و دستمزد دریافتی . بیشینه کردن سود وارزش سهام سهامداران ، سست بودن پیونداستخدامی افراد و سازمانها “سهولت اخراج ، وبالابودن میزان جابه جایی ها”، کشمکشهای گسترده بین اتحادیه های کارگری و کارفرمایان ،بی توجهی به حفظ محیط زیست “و توجه از سراضطرار”.
در نگرش غیر آنگلوساکسون “مانندچینی ها، ژاپنی ها، آلمانی ها”، شرط موفقیت اقتصادی رعایت مصالح جامعه است . در این کشورها حاکمیت از آن ارزشهای همگانی و ملی است : کارگروهی ، رابطه مستحکم استخدامی “پایین بودن میزان جابه جایی نیروی کار”،وفاداری به کارفرما، وجود مسئولیت اجتماعی برای کسب مهارتها، وجود و رونق گروهها ومجتمع های اقتصادی “مثل کایرستوها در ژاپن “.

در دورانی که سرمایه داران صنعتی کشورهای انگلوساکسون به استثمار بیرحمانه کارگران مشغول بودند و جز بیشینه کردن درآمدبه چیز دیگر توجه نمی کردند، متفکران آن کشورها نیز توجیه کننده همان جریان بودند.دیوید ریکاردو “۱۸۲۳-۱۷۷۲” و تامس رابرت مالتوس “۱۸۳۴-۱۷۶۶” که دوست و معاصربودند، پایین بودن دستمزدها و نابرابری حاصل ازآن را ناشی از قدرت باروری شگفت انگیز وویرانگر طبقه کارگر می دانستند و مدعی بودندعلت پایین ماندن دستمزدها در حد بخور ونمیر،زادورود بی رویه کارگران است ! به موجب قانون مفرغی دستمزد ریکاردو، نه سرمایه دار صنعتی ظالم است و نه نظام سرمایه داری ، بلکه خودکارگر باعث و بانی فقر خود است “۸”.
عجب نیست که مارکس و انگلس نیز درمقابله با شرایط موجود از همان ابزار “ارزشهای فردی ” استفاده کردند.

“بنگاه اقتصادی ملت گرا، ذینفعان و متولیانی کاملا متفاوت دارد که به هنگام طراحی استراتژی باید مورد شور قرار گیرند. در بنگاههای ژاپنی ،کارکنان ، ذینفع و متولی رده نخست ، مشتریان ذینفعان رده دوم ، و سهامداران با فاصله زیاد دررده سوم قرار دارند…””۹”

به این ترتیب و باتوجه به این اختلاف نگرش ، میزان اقبال به پذیرش مسئولیتهای اجتماعی در بین بنگاهها و مدیران کشورهای آنگلوساکسون ، کمتر از کشورهای طرف مقایسه است . چنانچه میزان دلبستگی و پایبندی بنگاههای کسب و کار و مدیران آنها به مسئولیتهای اجتماعی را به صورت پیوستاری ترسیم کنیم و سمت راست آن را نمایانگر گرایش به ارزشهای فردی و سمت چپ را نمایانگر توجه به ارزشهای جمعی و ملی بدانیم ، در آن صورت کشورهای دارای فرهنگ آنگلوساکسون درسمت راست و کشورهایی نظیر ژاپن ، چین ، وآلمان در سمت چپ پیوستار قرار می گیرند. به این ترتیب هرچه از سمت راست به سمت چپ پیوستار حرکت کنیم ، میزان پایبندی به مسئولیتهای اجتماعی بیشتر می شود.

 

منابع                           
۱- EXPERIENCING MODERN MANAGEMENT, 5TH ED./ 1992/ P40

۲- HATTEN, K.J. T HATTEN, M.L. STRATEGIC MANAGEMENT: ANALYSIS & ACTION, PRENTIC-HALL INC, 1987, P120.
۳ – امینی ، فضل الله : “بررسی تطبیقی مسئولیتهای اجتماعی مدیران در واحدهای تولیدی دولتی وخصوصی “پایان نامه کارشناسی ارشد مدیریت اجرایی – سازمان مدیریت صنعتی – ۱۳۷۸”.

۴- MAHONEY, JACK, BUSINESS ETHICS, PP44-480, IN: INTERNATIONAL ENCYCLOPEDIA OF BUSINESS MANAGEMENT, ROUTLEGE, 1996.

۵- CARROLL, A.B. THE PYRAMID OF CORPORATE SOCIAL RESPONSIBILITY,1991.
۶ – فریدمن ، میلتون “مسئولیت اجتماعی بنگاهها”، نیویورک تایمز، ۱۳ سپتامبر ۱۹۷۰٫

۷- DRUCKER, P.F. MANAGEMENT: TASKS, RESPONSIBILITIES, PRACTICES,1973.
– گالبرایت ، جان کنت : آناتومی قدرت ، ترجمه محبوبه مهاجر، نشر سروش ، تهران ، ۱۳۷۱،ص ۱۰۵ .
۹ – تارو، لستر: رویارویی بزرگ ، ترجمه مهندس عزیز کیاوند، نشر دیدار، تهران ، ۱۳۷۷، صفحات ۳۸ و ۳۹٫