مدیریت دیمی، مدیریت علمی!

 

یادداشتی از جواد کراچی

 

پایگاه خبری نمانامه: چنانچه از تعاریف دو کلمه دیمی و علمی بر می آید، یکی بی مطالعه و بی خود و بی جهت و دیگری با خرد و دانایی و دانش و محاسبه سر و کار دارند.

کشاورز دیمی کار، محتاج آب باران برای کشت و برداشت محصول است، ولی دیگری از آغاز و بر اساس مقدار زمین و بذر مورد نیاز و حتی سموم مورد نیاز، با کشت و برداشت مکانیزه و صنعتی محصول خود و بر اساس آمار و ارقام میتواند هم در کیفیت و هم در کمیت محصول خود تاثیر گذار باشد.

.با این مقدمه می پردازیم به تفاوتهای مدیریت دیمی و مدیریت علمی

مدیریت دیمی، یک روز ساعت هشت به سر کار می آید، یک روز ساعت نه و روز دیگر ساعت یازده. مدیریت دیمی هیچ نظمی برای آمدن و رفتن در کارش نیست.

اما مدیریت علمی فاصله منزل و محل کار خود و ساعات پر تردد را شناسایی کرده و چه به هنگام شروع کار و چه به هنگام پایان کار روزانه و بر اساس نظمی که او تعیین کننده آن است، عمل می کند و هیچگونه تاخیری، چه در آمدن و چه در رفتنش وجود ندارد.

مدیریت دیمی به هنگام کار روزانه، اول به سراغ کارهای وا مانده از روزهای قبل می رود و روی میز او پر از نامه ها و پرونده های به جا مانده از روزها و ماههای قبل است. در میان انجام دادن کارهای به جا مانده نیز به تصمیم گیری عجولانه و شتاب زده می پردازد که به شکل روزانه به او رجوع داده می شود و زمانی برای تامل و تفکر به آینده را ندارد.

اما مدیریت علمی بر اساس برنامه ای از پیش تعیین شده، برنامه های این هفته و یا هفته آینده را مطالعه کرده و با تامل و مشورت با مشاوران خود، برنامه سالهای آتی را نیز با دقت و بر اساس آمار و ارقام کارشناسانه و محاسبات دقیق و خردمندانه به پیش می برد.

 

مدیریت دیمی، اگر خانم خانه دار باشد، تا ساعت دوازده ظهر نمی داند که برای نهار ظهر چه باید بکند، تا اینکه بچه ها از مدرسه بیایند و با داد و فریاد و گرسنگی خود، بخشی از وظیفه مادری را به او یادآوری کنند. مسلما، اولین تصمیم، ساده ترین تصمیم خواهد بود و غذای حاضری نظیر پیتزا و همبرگر و مواد پروتینی و… موضوع گرسنگی بچه ها را حل خواهد کرد و اگر هم مهمانی در نزده وارد شود به درد چه کنم گرفتار می شود.

ولی مدیریت علمی خانم خانه داری که چند بچه قد و نیم قد مدرسه ای هم دارد از صبح، با در نظر گرفتن غذای روزهای پیش و هم چنین مواد مورد نیاز بدن و ویتامین های مورد نیاز سنین کودکان، اقدام به آشپزی می کند و اگر هم مهمانی درنزده وارد شود با پذیرایی آبرومندانه ای، گرسنه نخواهد ماند. خانه اولی با در هم ریختگی شلخته واری درهم و برهم است گر چه از نظر مالی هم متمول تر می باشند. ولی خانه دومی که شاید هم با مشکلات مالی دست به گریبان باشند، مرتب و منظم و آبرومندانه و تمیز است.

خانم خاندار دیمی پز با یک پیمانه آب و یک قاشق مربا خوری و کمی هم آبلیمو و… غذای خود را آماده می‌کند ولی خانم خانه دار علمی پز با سی سی و لیتر و گرم وانواع و اقسام ادویه جات مورد نیاز، غذای خود را آماده می کند.

به همین ترتیب اگر معمار باشد، مکانیک باشد، تره بار بار فروش باشد، مهندس و یا دکتر باشد، اینگونه متمایز عمل می کنند.

به عنوان نمونه اگر مدیریت دیمی و یا علمی در مورد کارهای فرهنگی و سینما و تلویزیون و یا رسانه ها را در نظر بگیریم، همین تفاوتها آشکار می گردند. مدیریت دیمی در کنار فیلم ساختن، سری هم به بازار می زند و اگر قیمت کفش ارزان بود با خرید دو کامیون کفش و سپس با فروش آن و یا فرستادن آن به شهرستان، کاری هم در کنار فیلم ساختن انجام می دهد. ضمنا چون به شیوه تجربی وارد این حرفه شده، برایش هم  تفاوت زیادی ندارد که فیلم بفروشد یا اینکه کفش بفروشد و یا برنج بفروشد .

مدیریت دیمی از پیش بینی فروش فیلم عاجز و درمانده است. لذا آنرا ریسک میداند.

اما مدیریت علمی با شناخت فرهنگی و شناخت روانشناسانه جامعه و تسلط بر تصمیم گیری های فرهنگی و نیازهای روحی جامعه و با در دست داشتن فاکتورهای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی می تواند به راحتی جایگاه فیلم خود را مشخص کند و پیشاپیش با پیش بینی های نسبی، میزان تاثیر گذاری فیلم خود را هم تشخیص می دهد. مدیریت دیمی، امسال فیلم کودک می سازد و سال دیگر فیلم فارسی و سال بعد هم شاید به سراغ فیلم های تاریخی با بودجه هنگفت برود، همکاران خود را هم بر اساس تجربه و توصیه دیگران ( بخوانید باند های فرهنگی ) انتخاب می کند.

و اما مدیریت علمی درش بر روی پاشنه ای دیگر می چرخد و از همان آغاز به دانایی و تفکر افراد احترام می گذارد و جایگاه ویژه ای برایشان قائل است. نظم و رفتارهای صحیح اجتماعی، از مشخصه های همکاران اوست. مطالعه مستمر موضوعات تاریخی، ادبی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی از برنامه های روزانه اوست.

مثل ماهی فروشی میماند که انواع و اقسام ماهی ها را بخوبی می شناسد، و در نقطه مقابل، دیمی کارها، انگار ماهی فروشانی هستند که انواع و اقسام ماهی ها را نمی شناسد. خلاصه آنکه مدیریت دیمی اگر هم بفکر برنامه ریزی برای آینده باشد، بدون هیچ تحقیق کارشناسانه ای، اول شروع به انجام کار می کند و در حال انجام کار نیز با سلیقه شخصی خود به بررسی نواقص و اشکالات کار می پردازد و هر جا که لازم بود چشم خود را بر این نقصان ها براحتی می بندد. ولی مدیریت علمی با شناخت کارشناسانه و در اختیار داشتن کتبی تمامی مراحل برنامه و با یقین به مثبت بودن نتیجه کار، شروع برنامه را اعلام می دارد.

مدیریت دیمی، وقتی برای فکر کردن و تامل کردن و نگریستن ندارد و اگر هم در مورد موضوعی بیندیشد، همچون پاندول ساعت عمل می کند، که یا افراط است یا تفریط.

اما مدیریت علمی با تفکر و تامل و طرح استراتژی های چند ضلعی، موزون و هماهنگ عمل می کند.

یکی از فرط بی نظمی به پریشان رفتاری و پریشان گفتاری، گرفتار می آید و دیگری با دانایی و خرد خود، آیندگان را از میراث خود بهره مند می سازد. مدیریت دیمی، دستاوردها و نتیجه تفکرات دیگران را بر باد می دهد و گونه ای از ناهماهنگی عقلی، احساسی و عملی در او بوضوح دیده میشود . اما مدیریت علمی با اتکا به نظم و هارمونی و هماهنگی، سلامت فکری خود و جامعه را سبب می شود و در گسترش آنها نیز کوشا می باشد.

 

هر آنکس که او شاد شد از خرد       جهان را به کردار بد نسپرد

 

جواد کراچی

تهیه کننده و کارگردان