فضاهای سیاه، تلخ و زهرآگین در آثار صادق چوبک!

در دهه ۱۳۲۰ و دوره‌ای که چوبک نوشتن آغاز کرد، رشد مفاهیم جامعه‌گرایانه در سیاست و فرهنگ، نویسندگان را متوجه زندگی بی‌پناهان و افشای بی‌عدالتی‌های اجتماعی ساخته بود. اما اغلب نویسندگانی که به این مضامین پرداختند از حد ارایه برش‌هایی ناتورالیستی از زندگی، با نوعی بشردوستی کلی و رنجش‌های اجتماعی احساساتی، فراتر نرفتند. در عوض، توصیف‌های عینی و ناتورالیستی چوبک بی‌طرفانه و دور از مایه‌های کاذب احساساتی ماند. چنین نگاهی به فساد و زشتی زندگی، برای خوانندگانی که از نگرش احساساتی و موعظه‌های اخلاقی نویسندگان دیگر خسته و رمیده شده بودند، جاذبه پرقوتی داشت.
منتقدانی چوبک را، از این رو که اعماق جامعه‌ای بیمار و اسیر خرافات را می‌کاود و تصویری زشت و هراس‌آور از آن ارایه می‌کند، پیرو مکتب ادبی ناتورالیسم دانسته‌اند. کسانی نیز بر آنند که قصه‌های او نه ناتورالیستی بلکه مردم‌شناسانه‌اند. به واقع، چوبک «ما را به نگریستن، یا بهتر بگویم، بوییدن دنیایی وامی‌دارد که آن را با هاله‌ای از پرهیزکاری پوشانده‌ایم»
منتقدینی چون منصوره تدینی، حسن میرعابدینی، اسحاقیان و روحانی هر کدام از زاویه ای متفاوت و با نگاه و تحلیل ویژه ای به نقد و بررسی آثار صادق چوبک پرداخته اند و به زیبایی و گاه بسیار موشکافانه در شناخت جایگاه و معرفی هرچه دقیق تر و عمیق تر این نویسنده ی برجسته کوشیده اند و از سبک نگارش او، و از چرایی مدرن بودن و فضاهای تلخ و زهرآگین و قلم ابداع گرانه ی صادق چوبک سخن گفته اند و همچنین از تأثیرات نویسندگانی چون صادق هدایت، همینگوی، فاکنر و… بر ذهن و قلم او مطالب قابل توجهی را نگاشته اند.

در اقلیم صادق چوبک

صادق چوبک (۱۵ تیر ۱۲۹۵ – بوشهر ، ۱۲تیر ۱۳۷۵برکلی آمریکا)، از پیشروان داستان‌نویسیِ جدید ایران و از نویسندگانی است که، در سال‌های پس از ۱۳۲۰، به نوآوری در ادبیات زبان فارسی اهتمام داشتند. دیگر چهره‌های بنامِ این جنبش ابراهیم گلستان و جلال آل احمد بود. اینان، پس از جمالزاده و صادق هدایت و بزرگ علوی، داستان کوتاه را یکی از شاخه‌های اصلی ادبیات معاصر فارسی ساختند؛ و هر یک صاحب سبکی شدند.
چوبک در شرایطی چشم به این جهان گشود که «گرماگرم جنگ بین‌الملل بود. در آن دوران، بوشهر… به گونه یک مستعمره انگلیس بود… آدم خودش را در یک شهر نیمه‌اروپایی می‌دید» (چوبک، ص ۱۵۷). اما به دلیل «حضور عوامل انگلیس»، شهر به دو بخش متفاوت تقسیم می‌شد: بخشی آباد و مرفه و بخش دیگر دارای قمارخانه‌ها و روسپی‌خانه‌های متعدد. منتقدانی مانند براهنی، برخاستن از چنین محیطی را در شکل‌گیری فضای تلخ و زهرآگین داستان‌های چوبک بی‌اثر ندانسته‌اند و گفته‌اند: «تخیل چوبک دوزخی است، به دلیل اینکه محیطی که او در آن زندگی می‌کند دوزخی است که آتشِ طمع و فقر و وحشت و گرسنگی و شهوت دمار از روزگار انسان در می‌آورد.»

پدر چوبک، آقا اسماعیل، بازرگانی بود که بارها ازدواج کرد و، جدا از مادر چوبک، در شیراز زیست، منتقدان ادبی آثار چوبک، در شخصیت «کاکل زری»، کودک بی پدر و آسیب دیده رمان «سنگ صبور» (۱۳۴۵)، تصویری از دوران کودکیِ خود او را دیده‌اند. (براهنی، ص ۷۳۲، قانون پرور، ص ۲۶۹)
چوبک در حالِ گذراندن دوره ابتدایی در مدرسه سعادتِ بوشهر بود که به مالاریا مبتلا شد. مادر او را برای مداوا به شیراز فرستاد. کتاب‌هایی مثل «یکی بود و یکی نبود» از جمالزاده، «هزار و یک شب» و «سه مکتوب» اثر میرزا آقاخان کرمانی، که پدر برای همسر دومش می‌خواند، علاقه او را به داستان‌نویسی برانگیخت و در نوع نگاه انتقادی‌اش به زندگی و مذهب سخت اثر کرد (چوبک، ص ۱۵۹). او کتاب‌های بسیار در زمینه ادبیات کلاسیک، تاریخ ایران همچنین آثار داستان‌نویسی از قبیل موپاسان، چخوف، داستایوسکی، فاکنر و همینگوی خواند و به فراگیری زبان‌های انگلیسی و عربی روی آورد.
وی، پس از گذراندن دوره اول متوسطه در شیراز، تحصیلات خود را در کالج امریکایی تهران ادامه داد. ورود به پایتخت سبب راهیابی این دانش آموز شهرستانی به محفل روشنفکران نوگرایی چون خانلری و مسعود فرزاد و دوستی دیرپای او با صادق هدایت شد.
چوبک در سال ۱۳۱۶ دیپلم ادبی گرفت و، در همان سال، ازدواج کرد. سپس به استخدام وزارت فرهنگ درآمد و یک سال در دبیرستان شرافت خرمشهر تدریس کرد. در مهرماه ۱۳۱۷، برای خدمت نظام به تهران بازگشت. سال دوم خدمت خود را به سِمَت مترجم زبان انگلیسی در ستاد ارتش گذراند. پس از آن، دوران کوتاهی کارمند وزارت دارایی بود. با ورود مستشاران امریکایی، مترجم آنان شد. در سال ۱۳۲۶، به دعوت اِلوِل ساتَن، مستشرق انگلیسی، به کار ترجمه در اداره روابط عمومی سفارت انگلیس در تهران اشتغال یافت و سرانجام، سال‌های ۱۳۵۳-۱۳۲۸ را با عنوان مترجم و سپس مسئول کتابخانه در شرکت نفت خدمت کرد.
شغل مترجمی زمینه‌ای فراهم آورد که وی با فرهنگ و شیوه گوناگون حیات جوامع غربی آشنایی پیدا کند. در عرصه ترجمه ادبی چندان طبع آزمایی نکرد. نخستین ترجمه‌های خود، آثاری از یوجین اونیل و آرتور شنیتسلر و دی.اچ.لاورِنس را در مجلات سخن و نامه مردم به چاپ رساند. پینوکیو، اثر کارلو کولودی را با عنوان آدمک چوبی به فارسی برگرداند که در سال ۱۳۳۴ چاپ و منتشر شد، ترجمه شعر «غراب»، سروده ادگار آلن پو را در مجله کاوش (۱۳۳۸) منتشر کرد. آخرین ترجمه‌اش، مهپاره (۱۳۷۰)، گزارشی به زبان شیوا از داستان‌های عاشقانه و کهن هندی است.
وقتی نخستین مجموعه داستان چوبک، خیمه شب بازی(۱۳۲۴)، منتشر شد، خانلری دقت او را در مشاهده جزء‌نگارانه محیط و مهارتش را در وصف رفتار و حرکات اشخاص به منظور بازنمایی وضع روحی آنان ستود و برای او آینده درخشانی پیش‌بینی کرد