شنای کوسه ها در برکه خشکیده فقر و جنوب شهر!

به قلم: جبار آذین

پایگاه خبری نمانامه: فقر و ثروت و تضادهای طبقاتی، از مهمترین، مستمرترین و جذاب ترین موضوع های سینمای ایران و جهان بوده و تاکنون هزاران فیلم واقعگرا، تخیلی، فانتزی و حماسی با دستمایه قراردادن فقر و ثروت و فقیر و ثروتمند و جدال یا مماشات آنها ساخته شده است.

در ایران قبل ازانقلاب و به تاسی از آن پس از انقلاب، فیلم های زیادی درباره فقر و فقیر و جنوب شهریها و شمال شهریها ساخته شده که سازندگان آنها اهدافی چون تجارت، سیاست و اغوا گری مخاطب را مد نظر داشته اند.

فیلمفارسی و سایر فیلم های آبگوشتی در امتداد اغفال و سرگرم سازی و بازی دادن مستضعفان، جنوب شهری ها، پا برهنه ها و فقرا و آشتی طبقاتی شکل گرفته اند. این محصولات با شگفت و غریب نمایی زندگی جنوب شهری ها، فرهنگ مردم، ترویج واشاعه لمپنیسم ودلسوزی های خاله خرسه ای، سازندگان خود را میلیاردر و پا برهنه ها را پا برهنه و قانع و راضی وشکرگذار در بیغوله ها و حلبی آبادهای خود رها کرده اند!

درسال های بعد از انقلاب، جدا از سینماگران سیاست پیشه که راه ورود به سینمای جهان و شهرت را تلخ و سیاه نمایی کشور یافته و دوربین خود را به میان لایه های فقر و نداری برده و کاسبی می کنند.

بهره بری سیاسی و مالی از زندگی و فرهنگ پایین و جنوب شهری ها دستاویز کسانی شده است که تجارت و ثروت و زیاده خواهی وله کردن ضعفا، هدف وشیوه بودن آنها است. دیروز نمایش فیلمی که نمایشگر آکروبات و پشتک و وارو زدن ثروت و قدرت و نفوذ، در محله های پایین شهر جهت اغوا و معرکه گیری است، بعضی را متاثر و مافیای سینما را ذوق زده کرد.

فیلم شنای پروانه درواقع شنای کوسه های ثروت، قدرت و تزویر در برکه خشکیده فقر،با ثروت رنجکشان، نفوذ مافیا، تجارب رسول صدرعاملی و علیرضا داوودنژاد و استعداد محمد کارت است.

شنای پروانه فیلمی جمع و جور و در ردیف مغزهای کوچک زنگزده درآمده است.

به دلیل محصول مشترک بودن آن است. با این ویژگی ها چه بسا حرفه ای ها و جوانان مستعد دیگر بهتر آن را می ساختند. مافیا، شنای کوسه ها و یا به قول سازندگانش، شنای پروانه را صاحب سی مرغ و در گیشه میلیاردر می کند.