سینمای ایران، همچنان زیرسایه گنج قارون!

جبار آذین

از زمانی که خبر وجود قصر زرین و شاهزاده قارون تنهای گنجدار، در شهر قحطی زده “سینما” پبچید، ولوله به جان شهرافتاد و هرکس که می توانست بار و بندیل بست و کیسه به دوش کشید تا خود را پیاده و سواره به کاخ آرزوها و وصال شاهزاده و گنج او برساند!

مورخان نوشته اند، پیشتر”سرخپوست” ها و”متر” به دست ها و..خود را به آنجا رسانده و مورد لطف و مهر و گنج جناب شاهزاده قارون قرارگرفته اند، اما گویا به دلیل عشق به زادگاه مادری، به سرزمین خود را بازگشته اند!با این همه، سیل حاجت خواهان درگاه شاهزاده، همچنان روان است پیک های بادپا خبرآورده اند که “نوروز میرزا” زودتر از سایرین، خود را به قصرزرین رسانده و باد و قاطر زین کرده و مملو ازهدایا در حال بازگشت به شهر سینما است. باز هم همان پیکها خبرآورده اند که افزون بر جماعتی از عیاران و طراران، یکی از گروه های گردنه نشین سینما هم”رسول”خود را برای عرض ادب سراغ شاهزاده خیر فرستاده اند که نتیجه هم گرفته اند!

در ماراتنی که به سوی قصر و شاهزاده به راه افتاده است، همه نوع شهروند سینما دیده می شود، از معتمدان تا علی بی غم ها و علی با غم ها تا رجال شهر، که همگی به امید بهره مندی از خزانه گنج شاهزاده و نجات از بحران و فحطی، چشم به دست های جناب قارون دوخته اند. جارچی ها جارزده اند، برخی از رجال شهر که برخلاف اکثر ساکنان سینما، تختی دارند و مقامی وانباری و در اطراف قصر قارون پرسه می زنند، برای توسعه انبار خود و خوشخدمتی بنا دارند تا جشنی با شکوه برگزارکنند و از شاهزاده بخواهند تا به یاریشان بیاید و با قبول تاج فرخنده سلطانی ، درآبادانی سینمابکوشد. شاهزاده که هنوز چهره واقعی او را کسی ندیده و سیمای خود را با خیرات سینمایی پوشانده است، گرچه علاقه چندانی به مماشات با رجلان و حاکمان شهرنشان نمی دهد، ولی از اینکه در شهر سینما و میان قحطی زدگان، وجهه و محبوبیت و شیدا دارد، به خودمی بالد و روزبه روز، فرش قرمز خود را برای ورود شیفتگانش به قصر خود پهن تر و بلندترمی کند.

اخبار شاهزاده و گنج فراوان و رنج تنهایی او چنان گسترده است که سایر قحطی زده های شهرهای جهان اقتصاد و فرهنگ از جمله تاتر و موسیقی و… هم به صف ماراتن قصر نوردان پیوسته اند. با آنکه دوران گنج قارون “فردین” و “یاسمی”وارد کتاب تاریخ سینما شده است، لیکن خداوند سایه شاهزاده را ازسر سینما کم نکند که یاد و خاطره آن دوران را باگنج و قصر خود زنده و تحرکی در این شهرایجاد کرده است.

البته اینکه انتهای داستان شاهزاده رنگین کمر و شهر ویران سینما چگونه خواهدبود، واقعه ای است که با پایان باز روبرو است و اهالی شهر سینما و شاهزاده و دیگران به سلیقه خود آن را نقاشی می کنند. این قصه همچنان ادامه دارد!