دلایل مهاجرت جوانان ایرانی؛ تحصیل یا رویای پولدار شدن

پایگاه خبری نمانامه: «از تمام کسانی که در آن پرواز بودند، کسی قصد برگشت نداشت. همه پیر و جوان، زن و مرد می‌خواستند بروند جاهای دیگر زندگی کنند» این‌ها حرف‌های سهراب، جوانی است که این روزها کوله بار مهاجرت را جمع کرده و از صربستان قصد ورود به آلمان را دارد. هدفی که بعد از لغو ویزای صربستان، برای کسانی که اندیشه مهاجرت دارند، به وجود آمده است. ترک کشور و مهاجرت جوانان از ایران اما قدمتی بیشتر از این دارد. تا قبل از این خبرها از فرار نخبه‌ها صحبت می‌کردند و دلسوزان کشور دنبال راهی برای کاهش این مهاجرت‌ها بودند. اما الان اوضاع متفاوت است، حالا مهاجرت، موضوعی عمومی برای بحث شده و هرجایی می‌توان در مورد آن شنید.

پس از لغو ویزای صربستان در شهریور ماه سال گذشته، موج جدیدی از سفرها به سمت اروپا آغاز شد. به طوری که تا اسفندماه همان سال، ۷هزار ایرانی به صربستان سفر کردند. این کشور که در جنوب شرقی اروپا قرار دارد و در همسایگی کرواسی و مجارستان است و حالا مسیری جدید برای سفر به آلمان محسوب می‌شود. مسیری که در ماه‌های اخیر مقصد بسیاری از مهاجران مثل سهراب بوده است. سهراب ۴۲ سال دارد، یکبار در ایران کسب و کاری راه انداخته و شکست خورده و حالا با یک تور تفریحی به بلگراد رفته و دو روز است که در هتلی در این شهر اقامت دارد. او در مورد سفرش می‌گوید: «من به سرنوشت اعتقاد دارم. آمدم اینجا که ببینم سرنوشت چه چیزی برایم رقم زده است. مردم اینجا خیلی مهربان و آرام هستند و شادتر از ما زندگی می‌کنند. اما خب از اینور و آنور شنیده‌ام که اینجا جای ماندن نیست. ما باید برویم آلمان. دیروز پرواز برگشت را کنسل کردم و می‌خواهم وسایلم را با پست به ایران بفرستم تا بتوانم راحت‌تر سفر کنم. ما می‌خواهیم از صربستان به بوسنی و بعد کروواسی برویم. از آنجا می‌رویم اتریش و بعد هم آلمان.»

چه کسی این مملکت را بسازد؟

در میان دانشجویان و جوانان فراغ‌التحصیل شده صحبت مهاجرت این روزها خیلی به گوش می‌رسد. بدون اغراق می‌گویم که تقریبا در تمام جمع‌های دوستانه‌ای که شرکت می‌کنم، صحبتی از مهاجرت و آن‌هایی که رفته‌اند، می‌شنوم. حداقل ماهی یکبار خبر قبولی درخواست مهاجرت دیگران می‌رسد و شاید خیلی عجیب نباشد که همه با حسرت به او تبریک می‌گویند. در یک پرس و جوی ساده، از بین ۲۰ نفر از جوانان بین ۲۰ تا ۳۰ ساله فقط دو نفر را دیده‌ام که قصد رفتن ندارند و مطمئن هستند که می‌خواهد در ایران بماند.

یکی از آن‌ها آرمان ۳۰ ساله و فارغ‌التحصیل کارشناسی ارشد ریاضی از دانشگاه تهران است. با این‌که به گفته خودش برای پیدا کردن کار مرتبط با رشته‌اش چالش‌های فراوانی دارد و توصیه‌های زیادی برای اپلای کردن (درخواست تحصیل در خارج از کشور)‌ به او می‌شود، اما او مُصِر است که در ایران بماند. از آرمان دلیل ماندنش را می‌پرسم، او می‌گوید: «دیگر چه کسی در کشور مانده؟ من اگر بروم، تو اگر بروی چه کسی این مملکت را بسازد؟ با رفتن ما چیزی درست می‌شود؟ کشور درست می‌شود؟» از آرمان می‌پرسم که از نظر او چرا خیلی از دانشجوها و جوانان هم سن و سال او قصد رفتن دارند؟ او جواب می‌دهد: «چون فکر می‌کنند آن‌جا می‌توانند راحت‌تر زندگی کنند» از او سوال می‌کنم که چرا این موضوع هدف او نیست، کمی به فکر فرو می‌رود و می‌گوید :«راستش من این‌قدر راحت‌‌طلبی را نمی‌خواهم. معنی زندگی برای من داشتن آسایش و آرامش نیست، دلم می‌خواهد برای این نقطه از دنیا که در آن به دنیا آمده‌ام، کاری انجام بدهم»

در پژوهشی که در سال ۹۵ در بین دانشجویان دانشگاه تهران انجام شد، از دانشجویان خواسته بودند در مورد خروج از کشور و دلایل آن نظرات خود را بیان کنند.

مهاجرت جوانان از ایران

در این تحقیق تنها ۱۴درصد از دانشجویان قصد خروج از کشور را نداشتند و کسانی که قصد مهاجرت داشتند، بیشترین دلیل مهاجرت را کسب امکانات تحصیل با کیفیت و یافتن رفاه و درآمد مناسب بیان کردند.

مهاجرت جوانان از ایران

دلایل مهاجرت جوانان از ایران اما بسیار متنوع و گاهی عجیب است. بالا رفتن دلار، نبودن کار مناسب، نداشتن تفریح و حتی گران بودن ماشین در بین دلایل مهاجرت شنیده می‌شود، اما یکی از عجیب‌ترین‌ دلیل‌ها را سهیل ۲۸ ساله بیان می‌کند و می‌گوید: «تو پروسه ازدواج هستم اما خانواده‌ام هربار سنگی جلوی پایم می‌اندازند. اوایل که با آن‌ها صحبت می‌کردم، به هیچ وجه قبول نمی‌کردند. کلی با آن‌ها کلنجار رفتم. حالا کمی نرم شده‌اند و قبول کردند که ازدواج کنیم اما مطمئن هستم وقتی زیر یک سقف برویم، خانواده‌ام نمی‌گذارند که یک آب خوش از گلویمان پایین برود. می‌دانم که دائم توی زندگی ما دخالت می‌کنند و شاید با خانمم هم بدرفتاری کنند. اگر بعد از ازدواج از ایران برویم، می‌توانیم دور از این دردسرها زندگی‌ کنیم.»

اینجا آینده‌ای ندارم

در آخرین آمارها اعلام شده که چهار درصد جمعیت ایران را مهاجران افغانستانی تشکیل می‌دهند و جمعیت آن‌ها در ایران به سه میلیون می‌رسد. با این وجود عجیب نیست که جوانان افغان هم ایران را برای داشتن زندگی بهتر ترک کنند. در بین جوانان مهاجر، برخی خودشان را قاچاقی به ایران رسانده‌اند تا کمی پول جمع کنند و بعد به سمت ترکیه بروند. اما بعضی‌های دیگر در کودکی با خانواده به ایران آمده‌اند تا از جنگ جان سالم به در ببرند و حالا خودشان مستقلا راه مهاجرت را پیش می‌گیرند.

صنم دختر ۳۱ ساله افغان، بیش از ۲۰ سال است که با خانواده‌اش در ایران زندگی می‌کند و اخیرا به دنبال یک قاچاقچی برای رفتن به ترکیه است. از او می‌پرسم در مورد دلایل رفتنش می‌پرسم و او جواب می‌دهد: «هیچ آینده‌ای در ایران ندارم. درس نخوانده‌ام و نمی‌توانم کار کنم. ۶سال پیش با سه تا از برادرهایم با بدبختی به ترکیه رفتیم. آن‌جا در یک تولیدی لباس کار می‌کردم. کارم خیلی زیاد و سنگین بود. حتی وقت حمام رفتن هم نداشتم. همه پولمان را برای کرایه خانه و غذا می‌دادیم. پول آب و برق آن‌جا واقعا گران بود. نمی‌توانستیم آن‌جا بمانیم. تو ایران هم مادرم اوضاع بدی داشت و خیلی مریض بود، مجبور شدیم یک قاچاقبر پیدا کنیم و برگردیم.»

از صنم می‌پرسم او که آن همه سختی را دیده چرا دوباره قصد سفر کردن دارد؟ او که از تصمیمش مطمئن است، می‌گوید: «یکی از برادرهایم رفت آلمان و قول داد که کار ما را هم درست می‌کند. اما نکرد. مادرم که فوت کرد، اوضاع خیلی تغییر کرد. من افسردگی شدید گرفتم و روان‌پزشک بهزیستی برایم دارو نوشت. شنیده‌ام که اگر بروم خودم را به سازمان ملل معرفی کنم، به خاطر بیماری‌ام آن‌ها کمکم می‌کنند. آن‌ها هم کمک نکنند می‌توانم در یکی از شهرهای کوچک کار کنم و بعد به اروپا بروم. من واقعا نمی‌توانم اینجا بمانم»

چند سال اینجا مسافرم

عیسی ۳۸ ساله است. در دانشگاه چمران اهواز و دانشگاه اراک مهندسی نرم‌افزار خوانده و حالا در دانمارک زندگی می‌کند. از عیسی می‌خواهم که در مورد مهاجرت خودش برایم بگویم و او فورا جواب می‌دهد: «من که مهاجر نیستم. من چندسال مسافرم. سال ۸۱ با دوستانم یک نوار ضبط کردیم و در آن در مورد ۱۰ سال آینده صحبت کردیم و من در آن نوار گفتم که تا ۱۰ سال آینده می‌خواهم که چند سالی را خارج از ایران زندگی کنم و دوباره برگردم. من در ایران ۱۱ سال در فولاد خوزستان برنامه‌نویس بودم. بعد برای نیوزلند اقدام کردم اما نشد، بعد از آن برای استرالیا اقدام کردم که بروم درس بخوانم اما آن هم خوب نبود. بعد توانستم با ویزای کار به دانمارک بیایم.»

او در مورد زندگی خودش می‌گوید: «این‌جا کیفیت خدمات و زندگی بهتر است .اما خب هزینه‌ها هم بیشتر است. مردم استرس کمتری دارند. اما خب بچه‌هایی که می‌آیند اینجا گاهی تنهایی اذیتشان می‌کند یا این‌که به خاطر مشکلات این‌جا حساس و زودرنج می‌شوند. اینجا بچه‌ها زود باهم صمیمی می‌شوند و همان‌قدر سریع هم رابطه‌شان را قطع می‌کنند.» از عیسی در مورد تصمیمش برای برگشت می‌پرسم، کمی فکر می‌کند و می‌گوید: «تصمیمم این بود زندگی در این‌جا را تجربه کنم و بعد برگردم. اینجا تنهایی و دور بودن از جمع بزرگ خانواده اذیتم می‌کند، اما خب از طرفی هم شنیده‌ام که همه غربت‌نشین‌ها همین فکرها را دارند.»

اخیرا خبرگزاری توتال کروواسی گزارشی از ورود ایرانیان به صربستان به منظور مهاجرت به آلمان منتشر کرده و داستان خانواده‌ای که این سفر را پیش گرفته‌اند را دنبال کرده است. با نگاهی به تاریخ کشور آلمان می‌توان دید که بعد از جنگ جهانی دوم آلمان به یک ویرانه تبدیل شده بود. نیمی از شهرهایش در جنگ سوخته بودند و مردم با غذاهای جیره‌بندی شده روزگار می‌گذراندند. اما شاید بد نباشد به این موضوع هم فکر کنیم که چه شد که حالا آلمان یکی از بزرگترین کشورهای صنعتی دنیاست و با ۱۶ میلیون مهاجر بعد از آمریکا دومین کشور مهاجر پذیر جهان است؟ چه کسانی آلمان را ساختند و چطور این کشور در میان آمال و آرزوهای بسیاری از جوانان کشورهای دیگر قرار گرفت؟

مهناز محمدی

منبع؛ روزیاتو