خلاصه کتاب پیرامون انقلاب اسلامی

پایگاه خبری نمانامه: این مصاحبه به منظور پاسخگویی به سوالات عقیدتی و ایدیولوژیکی بسیاری که به خصوص در میان روشنفکران در زمان نزدیک شدن به برگزاری رفراندوم با استاد مطهیر صورت گرفته است .
سوال اول :
بعنوان اولین سؤال من از مفهوم جمهوری اسلامی شروع میکنم که بزعم بسیاری‏ ، مفهومی گنگ و مبهم است زیرا جمهوری بمعنای قرار داشتن حق حاکمیت در دست خود مردم و بمعنای حکومت عامه مردم است حال آنکه قید اسلامی ، این‏ اطلاق را محدود و مقید می‏کند و باین ترتیب بنظر میرسد که مفهوم جمهوری‏ اسلامی در تعارض با موازین دمکراسی و در تعارض با مفهوم جمهوری بمعنای‏ عام آن باشد اینست که میپرسم شما چه تعریفی از جمهوری اسلامی ارائه‏ میدهید ؟
پاسخ استاد مطهری :
کلمه جمهوری ، شکل حکومت پیشنهاد شده را مشخص میکند و کلمه اسلامی‏ محتوای آنرا. مسئله جمهوری مربوط است به شکل حکومت که‏ مستلزم نوعی دمکراسی است یعنی اینکه مردم حق دارند سرنوشت خود را خودشان در دست بگیرند قطع نظر از اینکه مرد یا زن سفید یا سیاه ، دارای این عقیده یا آن عقیده باشند در اینجا فقط شرط بلوغ سنی و رشد عقلی‏ معتبر است ، و نه چیز دیگر بعلاوه این حکومت ، حکومتی موقت است یعنی‏ هر چند سال یکبار باید تجدید شود و این ملازم با این نیست که مردم خود را از گرایش‏ به یک مکتب و یک ایدئولوژی و از التزام و تعهد به یک مکتب معاف‏ بشمارند .
کلمه اسلامی پیشنهاد میکند که این حکومت با اصول و مقررات اسلامی اداره شود ، و در مدار اصول اسلامی حرکت کند چون میدانیم که اسلام بعنوان یک دین در عین‏ حال یک مکتب و یک ایدئولوژی است ، طرحی است برای زندگی بشر در همه‏ ابعاد و شئون آن . در نتیجه جمهوری اسلامی یعنی حکومتی که شکل آن ، انتخاب رئیس حکومت از سوی عامه مردم است برای مدت موقت و محتوای آن‏ هم اسلامی است .
برای اکثریت قاطع ملت ایران ، ایمان و اعتقاد راسخ به اصول اسلام‏
داشتن و بی چون و چرا دانستن آن اصول ، نه گناه است و نه عیب آنچه که‏ میتواند گناه و عیب باشد ، اینست که این اکثریت مسلمان ، به اقلیت‏ بی‏اعتقاد ، اجازه چون و چرا ندهد
که این اجازه چون و چرا به مخالفین داده شده است و گرنه لازم به انجام چنین مصاحبه ای به منظور بیان نظرات و سوالات مخالفین نبود .
الف : پاسخ ایشان در زمینه انقلاب مشروطیت :
ملت ایران که در انقلاب مشروطیتحق حاکمیت ملی را کسب کرد ،هرگز آنرا منافی با قبول اسلام بعنوان یک‏ مکتب و یک قانون اصلی و اساسی که قوانین مملکت باید با رعایت موازین‏ آن تدوین و تنظیم گردد ، ندانست و لهذا در متن قانون اساسی ضرورت‏ انطباق با قانون اسلام آمده است و در آنجا صریحا گفته میشود که هیچ‏ قانونی که بر ضد قوانین اسلام باشد ، قانونیت ندارد و یا ضرورت حضور پنج‏ فقیه طراز اول برای نظارت بر قوانین ، که در متمم قانون اساسی مندرج‏ است ، برای تامین همین نکته است .
بنابراین اسلامی بودن این جمهوری بهیچ وجه با حاکمیت ملی – که بدوره‏ مشروطیت اشاره کردید – و یا بطور کلی با دمکراسی منافات نداردو هیچگاه‏ اصول دمکراسی ایجاب نمیکند که بر یک جامعه ایدئولوژی و مکتبی حاکم‏ نباشد .
منشا اشتباه آنان که اسلامی بودن جمهوری را منافی با روح دمکراسی میدانند ناشی از اینست که دمکراسی مورد قبول آنان هنوز همان‏ دمکراسی قرن هیجدهم است که در آن حقوقانسان در مسائل مربوط به معیشت و خوراک و مسکن و پوشاک ، و آزادی در انتخاب راه معیشت مادی خلاصه میشود اما اینکه مکتب و عقیده و وابستگی‏ بیک ایمان هم جزو حقوق انسانی است و اینکه اوج انسانیت در وارستگی از غریزه و از تبعیت از محیطهای طبیعی و اجتماعی ، و در وابستگی به عقیده و ایمان و آرمان است بکلی بفراموشی سپرده شده است .
ب : پاسخ ایشان به زیر پا گذاشتن حق حاکمیت که متعلق به عموم افراد ملت است :
مبارزه ملت ایران ، تنها یک قیام علیه استیلای سیاسی و استعمار اقتصادی نبود ، قیام علیه فرهنگ ها و ایدئولوژیهای غربی و دنباله روی از غرب بود میدانیم که هویت فرهنگی یک ملت ، آن فرهنگی است که در جانش ریشه‏ دوانیده است و هویت ملی این مردم اسلام است هیچکس نمیخواهد اسلامی بودن جمهوری را بر مردم تحمیل کند این‏ تقاضای خود مردم استجمهوری اسلامی یعنی یک‏ نفی و یک اثبات اما نفی ، نفی رژیم حاکم ۲۵۰۰ ساله و اثبات ، محتوای‏ اسلامی و توحیدی آنست .
ب : پاسخ ایشان د رمورد ولایت فقیه :
ولایت فقیه‏ به این معنی نیست که فقیه خود در رأس دولت قرار بگیرد و عملا حکومت‏ کند نقش فقیه در یک کشور اسلامی نقش یک‏ ایدئولوک است نه نقش یک حاکم وظیفه ایدئولوک اینست که بر اجرای‏ درست و صحیح ایدئولوژی نظارت داشته باشد ، او صلاحیت مجری قانون و کسی‏ را که میخواهد رئیس دولت بشود و کارها را در کادر ایدئولوژی اسلام با انجام برساند ، مورد نظارت و بررسی قرار میدهد
.ولایت فقیه ، یک ولایت ایدئولوژیکی است و اساسا فقیه را خود مردم انتخاب میکنند و این امر عین دمکراسی استدر حقیقت ، حق شرعی و ولایت شرعی ، یعنی مهر ایدئولوژی مردم ، و حق عرفی ، همان حق حاکمیت ملی مردم است که آنها باید فرد مورد تائید رهبر را انتخاب کنند و باو رأی اعتماد بدهند .
د: پاسخ ایشان د رمورد حکومت طبقه روحانی :
امروز هر بچه دبستانی اینقدر می‏داند که جمهوری اسلامی یعنی جامعه اسلامی‏ ، با رژیم جمهوری و میداند که جامعه اسلامی یعنی جامعه توحیدی و جامعه‏ توحیدی یعنی جامعه ای بر اساس جهان بینی توحیدی ، که بر طبق آن ، جهان‏ ماهیت از اوئی و به سوی اوئی دارد و این جهان بینی دارای یک ایدئولوژی‏ توحیدی است که از آن به توحید عملی تعبیر می‏شود ، یعنی رسیدن انسان به‏ یگانگی اخلاقی و یگانگی اجتماعی ، که هر دوی اینها در آیه کریمه معروفی که‏ رسول اکرم ( ص ) در صدر نامه هایش به شخصیتهای جهان آنرا ثبت میکرد ، مندرج است : قل یا اهل الکتاب تعالوا الی کلمه سواء بیننا و بینکم الا نعبد الا الله و لا نشرک به شیئا و لا یتخذ بعضنا بعضا اربابا من دون الله » آیه ۶۳ – آل عمران ) جمله « تعالوا الی کلمه سواء بیننا و بینکم » توحید نظری و جمله‏ الا نعبد الا الله » توحید عملی فردی و جمله « و لا یتخذ بعضنا بعضا اربابا » توحید عملی اجتماعی را که مساوی است با آزادی‏ و دمکراسی در اصیلترین شکلش ، نشان میدهد . قید اسلام ، با توجه به ذات و محتوای آن هرگز جمهوری اسلامی را طبقاتی نمی‏کند