جشن تیرگان؛ آرش بنیانگذار گفت و گوی تمدن ها!

به قلم: مهندس خسرو پیران

□ نیاکان ما می‌کوشیدند به‌مناسبت‌های گوناگون، به درگاه خداوند روی بیاورند و شکرگزاری و نیایش کنند. از این‌روی، یکی از راه‌هایی که برای این مقصود انتخاب کرده بودند، این بود که هر روزی را (که به‌نام فرشته‌ای می‌شناختند) چون با ماه هم‌نامش مصادف می‌شد، جشن می‌گرفتند و نیایش می‌کردند، مثلاً دوم هر ماه بهمن روز است که چون در ماه بهمن می‌افتاد، بهمنگان نام می‌گرفت و جشن برگزار می‌شد و از همین قرار است فروردینگان (در نوزدهم فروردین)، اردیبهشتگان (در سوم اردیبهشت)، خوردادگان (در ششم خرداد)، تیرگان (در سیزدهم تیر)، مردادگان (در هفتم مرداد)، شهریورگان (در چهارم شهریور)، مهرگان (در شانزدهم مهر) و… از این میان برخی روزها اهمیت بیش‌تری داشتند، هم‌چون مهرگان و تیرگان و برای‌شان اسطوره‌ها و افسانه‌هایی در نظر می‌گرفتند.

ایرانیان باستان در مورد جشن تیرگان چنین عقیده داشتند که در زمان پادشاهی منوچهر بر ایران و فرمان‌روایی افراسیاب بر توران، جنگی میان طرفین درگرفت و سپاه ایران در مازندران به تنگنا افتاد. عاقبت پس از نبردی فرسایشی و خسته‌کننده، دو طرف به آشتی رضا دادند و برای این‌که مرز دو کشور روشن شود و ستیزه از میان برخیزد، پذیرفتند تا از فراز البرز تیری به جانب خاور دور پرتاب کنند، هرجا تیر فرود آمد، همان‌جا مرز دو کشور باشد و هیچ‌یک از طرفین از آن فراتر نروند.

تا در این گفت‌وگو بودند، فرشته‌ی «اسفندارمذ» پدیدار شد و فرمان داد تا تیر و کمان آورند و آرش را حاضر کنند. آرش در میان ایرانیان بزرگ‌ترین کمان‌دار بود و به نیروی بی‌مانندش تیر را دورتر از همه پرتاب می‌کرد و مردی شریف، حکیم و دین‌دار بود. آرش دانست که پهنای کشور ایران به نیروی بازو و پرش تیر او بسته است و باید توش و توان خود را در این راه بگذارد.

ابوریحان بیرونی، حکیم نامور ایرانی، بقیه‌ی ماجرا را چنین حکایت می‌کند:

«آرش برهنه شد و بدن خویش را به حاضران بنمود و گفت: ای پادشاه و ای مردم! به تنم بنگرید. مرا زخم و بیماری نیست، امّا یقین دارم که پس از انداختن تیر پاره‌پاره شوم و فدای شما گردم.

پس از آن دست به چله‌ی کمان برد و به نیروی خداداد تیر از شست رها کرد و خود جان داد. خداوند به باد فرمان داد تا تیر را نگاه‌داری کند. آن تیر از کوی «رویان» به دورترین نقطه‌ی خاور، به فرغانه رسید و به ریشه‌ی درخت گردویی که در جهان بزرگ‌تر از آن درختی نبود، نشست. آن‌جا را مرز ایران و توران شناختند. گویند از آن‌جا که تیر پرتاب شد، تا بدان جایی که فرونشست، شصت هزار فرسنگ فاصله است. جشن تیرگان به‌مناسبت آشتی میان ایران و توران برپا می‌شد.»

باری با وجود اهمیتی که حماسه‌ی آرش در فرهنگ باستانی ما دارد، در شاهنامه اثری از او به چشم نمی‌خورد، هرچند در اوستا از وی با نام «آرخش» و صفت «سخت‌کمان» و «دارای تیر تیزرو» یادشده که در زبان فارسی به‌صورت آرش کمانگیر ضبط شده است. در یکی از «یشت‌های اوستا» سرعت رفتن، «تشتر» به شتاب تیر آرش تشبیه شده و خلاصه ماجرای آرش به این صورت آورده شده است:

«تشتر» را می‌ستاییم که شتابان به‌سوی دریای «فراخکرت» (اقیانوس هند) بتازد، چون آن تیر که آرش تیرانداز، بهترین تیرانداز ایرانی از کوه بیانداخت، آن‌گاه آفریدگار بدان دمید، پس آن‌گاه ایزدان آب و گیاه و مهر، آن را راهی پدید آوردند (یشت‌ها، بند ۷۶)

نکته‌ی جالب دیگر این‌که، «تشتر» که برخی او را با ستاره‌ی «شعرای یمانی» یکی می‌دانند، نام یکی از مهم‌ترین فرشتگان یا ایزدان است که موکّل باران می‌باشد و پیوسته با دیو خشک‌سالی در جنگ است و اگر نبود به قول اوستا: در هر روز یا هر شب دیو خشک‌سالی از این‌جا و آن‌جا سر می‌زد و نیروی زندگی جهانی مادی را یک‌سره در هم می‌شکست (یشت‌ها، بند ۵۴) و از سوی دیگر، افراسیاب (به‌معنی کسی که به هراس می‌افکند) نیز در نظر برخی از اسطوره‌شناسان معاصر، نماد قحطی و خشک‌سالی است که بر سرزمین ایران حمله می‌آورد. این مقایسه از برخی جهات دیگر نیز قابل تأمل است.

نکته‌ی آخر این‌که بسیاری از آیین‌های باستانی نیاکان ما پس از پذیرش دین اسلام هم‌چنان باقی ماند، امّا در مواردی رنگ و لعابی از دین تازه گرفت، از جمله همین مراسم تیرگان که در روایت بعضی از مناطق ایران‌زمین، به‌عنوان شب میلاد حضرت امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام تعیین شده، چنان‌که در سروده‌های عامیانه (فولکوریک) نشان آمده که: «تیر ما سیزده شو علی دینا بیمو / خلعت علی از عرش علابیمو» یعنی: شب سیزدهم تیرماه علی دنیا آمد / خلعت علی از عرش اعلا آمد.     ■

منابع

۱ـ آثار الباقیه، ابوریحان بیرونی.

۲ـ اوستا، ج اول و دوم، با ترجمه و توضیحات دکتر جلیل دوست‌خواه.

۳ـ داستان‌های ایران‌ باستان، نگارش احسان یارشاطر.

۴ـ مطالعات شخصی نویسنده.