تصوف و عرفان و تاریخچه آن

به قلم: دکتر احمد نیکنامی

با کمال تأسف، بسیاری از کسانی را که ما بزرگ می‌دانیم و بزرگ می‌داریم، دست‌شان از دامن بزرگی کوتاه بوده است. این مطلب به‌ویژه در مورد اشخاصی که در تاریخ و ادب ما به تصوّف و عرفان و تقوا شهره شده‌اند، کاملاً فراچشم می‌آید.

اگر تاریخ تصوّف و سوانح زندگی صوفیان را اندکی با دقّت و نازک‌بینی بکاویم، می‌بینیم که بسیاری از آنان که دم از عرفان و تصوّف زده‌اند و صوفی و پرهیزگار خوانده شده‌اند، هیچ پرهیزی نداشته‌اند و تصوّف را تنها دستاویزی برای گریز از دین و اخلاق و تعهد کرده‌اند. قول و فعل بسیاری از آنان متفاوت است که تأییدکننده‌ی این مدّعاست.

در زندگی بسیاری از صوفیان، اعمالی چون می‌بارگی و خوشگذرانی، فشحا و شاهدبازی، مدح و ذمّ نابه‌جا و دروغ، گدایی از قدرتمندان، دوری‌گزیدن از مردم و بی‌اعتنایی به دردها و ابتلاهای اجتماع، به بهانه‌ی عبادت و زهد و تقوا، مواردی است که هیچ‌گونه توجیهی را برنمی‌تابند.

اگر تجسّس و نکته‌بینی در زندگی یک فرد عادی از نظر اخلاقی و انسانی ناپسند و حتّی در مواقعی حرام است، با این حال دقّت در زندگی و ریزه‌کاری‌های فکری و اخلاقی و شخصیّتی کسی که خود را صوفی و زاهد قلمداد می‌کند، ضروری است، چرا که این شخص می‌خواهد با زندگی خود الگو و اسوه‌ی عدّه‌ی دیگری قرار گیرد و لغزش یک اسوه‌ آن‌قدر مهمّ است که می‌تواند اجتماعی را به لغزش و گمراهی بکشاند، پس نمی‌توان از کنار این موضوع به آسانی گذشت.

گاهی بزرگان عرفان عقایدی داشته‌اند و اعمالی انجام داده‌اند که مطابق با حق و حقیقت بوده و خلافی در آن نبوده است، ولی وقتی که از خود آن اشخاص نزول کرده و در میان پیروان و مریدان آنان معمول و متداول شده است، از حقیقت و معنی اصلی خود دور افتاده و از اساس منحرف شده است.

مشکل مهمّ دیگری که در مطالعه‌ی احوال زندگی اشخاص با آن دست به گریبانیم، این است که متأسفانه مردم ایران استعداد غریبی در لوث کردن حقایق دارند و تمایلی شدید به افسانه‌سازی گاهی به سود شخصی و گاهی به زیان شخصی و به هیچ‌روی انصاف و اعتدال و بی‌طرفی را در نظر نمی‌آورند. این وضعیّت را می‌توان از خلال متون تذکره‌ها و کتاب‌های شرح حال به روشنی بازشناخت که بحث در چند و چون این خصلت مجالی دیگر می‌طلبد، ولی به‌هر حال اتفاقی است که بسیار افتاده و باز هم می‌افتد؛ و همین مسأله بررسی را با دشواری‌های فراوان روبه‌رو می‌سازد.

برای مثال، اگر نظریات و عقاید متفاوت و متضاد و متناقضی را که در مورد معروف‌ترین و مطرح‌ترین شخصیت ادب فارسی، حافظ، گردآوریم، در مورد شناخت او و حتّی شعرش با مشکلی جدّی مواجه می‌شویم و ناچار می‌گردیم همه‌ی این گفته‌ها و نوشته‌ها را به یک‌سو نهیم تا حافظ را بشناسیم.

در طول تاریخ، آن‌قدر به عرفان و تصوّف ـ که در واقع چیزی نیست به‌جز روراست بودن انسان با خود و با خدا ـ پیرایه بسته و شاخ و برگ افزوده‌اند که اصل آن در میانه گم شده و از کثرت سلسله‌ها و خانقاه‌ها و عقاید گوناگون و رسوم ناهمگون هیبتی ترسناک یافته که کمتر کسی را جرأت نزدیک شدن بدان مانده است و این نغزترین و لطیف‌ترین دستاورد روح انسانی، یک‌سره از دسترس انسان معاصر که سخت نیازمند آن است به دور مانده است.

افسانه‌پردازی نیز ضربه‌ی سهمگینی را بر پیکر نیمه‌جان تصوّف وارد ساخته است و برای همیشه آن را از پا انداخته. کشف و کراماتی که اغلب به صوفیان نسبت داده‌اند بسیاری دروغ و دور از عقل است ـ چرا که حتّی پیامبران نیز چنین معجزاتی نداشته‌اند و نمی‌توانستند داشت ـ برخی دیگر از این کرامات عقلاً محال نیست، ولی برخاسته‌ی مریدان است که علّت‌های گوناگونی داشته؛ یا خواسته‌اند مقام و منزلت مراد خود را ـ و در واقع موقعیت خود را ـ بالا بکشند ـ به طمع مالی و مقامی و یا از روی ساده‌دلی و خامی ـ و یا خواسته‌اند بدین وسیله‌ مسایلی را برای دیگران و گاهی برای منکران توجیه و اثبات نمایند که این جنبه بسیاری اوقات مورد غفلت بررسی‌گران قرار گرفته و باعث تخطئه و محکوم کردن کل عرفان و تصوّف شده است.

این مطلب گفتنی است که از نظرگاه علمی تعداد زیادی از خرق عادات و کرامت‌ها، به نوعی ریشه در تغییر سطح هوشیاری شخص فاعل و نیز دگرگونی دریافت‌ها و حواس ناظران دارد که نمونه‌های فراوانی از آن‌ها امروزه نیز با واسطه‌ی دانش ساده‌ای چون هیپنوتیزم قابل انجام و توجیه‌پذیر است و بنابراین هیچ کشف و کرامتی صورت نگرفته و تنها این اشخاص روان‌شناسان و هیپنوتیزورهای ماهری بوده‌اند که حواس ناظران و مریدان را مصادره‌ی به مطلوب کرده‌اند، ولی چون ادیبان و شاعران اغلب با علم روان‌شناسی و هیپنوتیزم آشنا نبوده‌اند، این اعمال برایشان شگفت‌انگیز و فرق عادت جلوه می‌کرده است، در حالی‌که این اشخاص فاعل به راحتی ـ به‌خصوص با سماع صوفیانه که باعث نوعی خلسه‌ی عمیق هیپنوتیز می‌گردد ـ می‌توانستند این اعمال را آگاهانه یا ناآگاهانه به نمایش گذارند و باعث بهت و حیرت مریدان و ناظران گردند.