به یاد استادم علامه حسن زاده آملی

به قلم: پروفسورسید حسن امین

پایگاه خبری نمانامه: یکی از بزرگ ترین موهبت‌ها و سعادت‌هایی که در زندگی نصیب من شده است، توفیق شاگردی نزد استادانی همچون علامه حسن‌زاده آملی بود. جهانی بنشسته در گوشه ای، در یک کلمه: میراث دار ١۴٠٠ سال مواریث عقلانی و عرفانی ایران اسلامی و یکی از برترین حکیمان و عارفان قرن اخیر در جهان تشیع.
من از سال ١٣۴۵ یعنی در تمام دوره دانشجویی کارشناسی و ارشد و بعد سربازی و کارأموزی قضایی، در تهران نزد استادان فلسفه ، به خواندن دروس فلسفه پرداختم. پدرم سید علینقی امین و آقا مهدی حایری یزدی هر دو در مدرسه سپهسالار قدیم یک درس فلسفه و یک درس فقه داشتند و من در درس فلسفه و فقه پدرم به طور منظم و در درس اقا مهدی حایری بعضی روزها شرکت می کردم. پدرم صبح زودتر اول منظومه و بعد قوانین در اصول و شرایع در فقه می گفت. أقا مهدی با فاصله برای تدریس اسفار و مکاسب می أمد و بسا که من أن ساعات باید در دانشگاه می بودم.
من در درس شبانه هفتگی سیار جواد مصلح هم که متن فارسی ترجمه و شرح اسفار خودش را درس می گفت ، شرکت می کردم. به فاصله ای اندک در اواخر سال ١٣۴۵ شبی در انجمن ادبی کمال در تهرانپارس به دیدار دوست و همراه موافق و صادقم استاد منوچهر صدوقی سها که در أن تاریخ دانشجوی سال اول دانشکده الهیات بود، نایل شدم و ما به عنوان محصل فلسفه و طالب عرفان به هم پیوند خوردیم، بویژه که استاد صدوقی سها سال بعد به دانشکده حقوق أمد و تحصیلات دانشگاهی و فلسفی و نیز علایق عرفانی و ادبی ما به مسیر واحد افتاد.
به همراهی بلکه گاهی به پیشگامی صدوقی سها، ما به محضر استادان دیگر فلسفه از جمله سید محمد کاظم عصار ، حکیم شیرازی ، سید ابوالحسن رفیعی قزوینی و اقران و اماتل ایشان رسیدیم و لی بیش از همه به طور منظم و به درس ممتد نزد حاج آقا یحیی طالقانی و آقا رضی شیرازی فلسفه خواندیم، چنان که پس از فراغ از درس مشاعر ملا صدرا با هم‌درس دانشمندم استاد منوچهر صدوقی‌سها، من کتاب کوچکی با عنوان ” برداشتی از مشاعر ملاصدرا ” را به وسیله انتشارات کانون عابدی به مدیریت استاد محمدعلی عابدی منتشر کردم که در حقیقت حاصل تقریر دروس حاج آقا یحیی طالقانی بود که او و أقا مهدی حایری یزدی بهترین شاگردان أیت الله خمینی در فلسفه و عرفان نظری بودند و هر دو پس از انقلاب با ایشان زاویه پیدا کردند. چند و چون آن داستان ها دراز است و ورود به آنها مناسب این مقال نیست.
من و استاد صدوقی سها هر دو پس از اخذ مدرک لیسانس حقوق قضایی و گذراندن خدمت سربازی به کار قضاوت پرداختیم. استاد صدوقی‌ سها به قزوین ماموریت یافت و من اول به اراک و بعد به قم رفتم و باز در أنجاها هم دروس فلسفه را دنبال کردیم.
من در اراک نزد آقا سید محمد کاظم میریحیی که پدرش از علمای مخالف فلسفه بود، بخش هایی از منظومه را ادامه دادم و در قم به محضر استاد حسن‌زاده آملی در مدرسه سعادت حاضر شدم. ایشان با تسامح پذیرفت که طالب علمی غیرمعمم که در زی طلبگی نبود، در درس اسفار ایشان شرکت کند. همان زمان بخشی از مباحث نفس اسفار ایشان را در مطبوعات زمان منتشر کردم، از جمله یک بار ایشان در مطاوی درس به مقایسه هفت‌خوان رستم در شاهنامه فردوسی با اطوار سبعه قلبیه اهل معرفت و هفت وادی عشق مندرج در منطق‌الطیر عطار پرداختند. من آن را با مباحث هانری کربن درباره مباحث عرفانی سهروردی و بحث تصعید و ارتقاء و استعلاء حماسه های پهلوانی به حماسه های عرفانی در أثار شیخ اشراق مقایسه کردم و به صورت نوشتاری جذاب در مجله ” سخن ” معتبرترین نشریه علوم انسانی پیش از انقلاب با سردبیری استاد نامدار دکتر پرویز ناتل خانلری ( وزیر سابق فرهنک و سناتور وقت ) فرستادم که چاپ شد.
من همچنین برخی از مکتوبات و منشات استاد حسن‌زاده أملی را در همین زمینه ها در مجله «وحید» با مدیریت و سردبیری زنده‌نام دکتر سیف‌الله وحیدنیا ( نماینده مجلس در آن زمان ) منتشر کردم و مقدمه ای جامع نیز در معرفی استاد که در أن زمان هنوز در مجامع دانشگاهی و روشنفکری ناشناخته بود، نوشتم.
از ویژگی های علامه حسن زاده أن بود که نسبت به استادان خودش در حیات و ممات ایشان بسیار احترام می کرد. خوشبختانه من هم افتخار دیدار اکثر استادان علامه حسن‌زاده را داشتم، از جمله مرحوم آیت‌الله سید ابوالحسن رفیعی قزوینی که در زمان دانشجویی ما در مدرسه جامع بازار تهران، شبستان مرحوم حاج میرزا عبدالله چهل ستونی حلقه درسی داشتند و بسیاری از علما و فضلا به درس ایشان می‌رفتند. در این محضر هر علاقه‌مندی چه مکلا و چه معمم اجازه حضور داشت. دیگر اساتید علامه حسن‌زاده که من سعادت دزدار و درک محضرشان را داشته ام، عبارت بودند از: علامه ابوالحسن شعرانی که آقای حسن‌زاده در ادبیات و فقه و سمعیات و عرفان و نجوم و تفسیر خود را مدیون ایشان می‌دانست. علامه حسن زاده، تفسیر مجمع‌البیان امین‌الاسلام ابوعلی طبرسی را نزد مرحوم علامه شعرانی خوانده بود. دیگر استاد علامه حسن‌زاده، آیت‌الله شیخ محمدتقی آملی، پسر آخوند ملامحمد آملی بود. آخوند ملامحمد از یاران و اصحاب شیخ فضل‌الله نوری بود که بعد از بر دار شدن شیخ نوری، مشروطه طلبان باعث زحمت‌ همه طرفدارانشان از جمله أخوند ملا محمد أملی و حاج میرزا علی هسته ای در تهران و متحدان او در ولایات از جمله حاج میرزا حسین علوی در سبزوار شدند. أخوند ملامحمد با آنکه ساکن تهران بود، پس از سقوط محمدعلی شاه و تبعید و فرارش به روسیه، به مسقط‌الراس خودش در آمل تبعید شد.
اما شیخ محمدتقی آملی در تهران ماند و پس از چندی تهران را به نجف ترک کرد. او از علمای بزرگی بود که اگرچه واجد همه شرایط بود، با سماحت و کرامت از اینکه رساله عملیه بدهد و خودش را در مرتبه مراجع تقلید قرار دهد، پرهیز کرد و این نشانه نهایت صداقت و امانت و ترفع او از مسائل ریاستی و جاه و جلال است. آخر ما یخرج من قلب الصدیقین، حب الجاه.
از دیگر استادان علامه حسن‌زاده، فاضل تونی مدرسه فلسفه و حکمت در حوزه و دانشگاه بود. علامه نزد ایشان بخشی از مباحث فلسفی و منطقی ابن سینا را خواند. همچنین نزد مرحوم محی‌الدین الهی قمشه‌ای، مدرس فلسفه و عرفان حوزه و دانشگاه، متون زیادی را خواند. علامه حسن‌زاده در سال ۱۳۴۲ بعد از اینکه در معقول و منقول صاحب‌نظر و مجتهد شد، به قم رفت و سال‌ها از محضر درس علامه طباطبایی صاحب المیزان استفاده کرد.
آنچه علامه حسن‌زاده آملی را از تمامی اطرافیان بالاتر می‌برد، جامعیت ایشان در همه زمینه‌های سمعیات، عقلیات، ادبیات و حتی علوم است. او توانست از جهت علوم ظاهری همه رشته‌ها را به حد کمال دنبال کند و از جهت علوم باطنی و معارف حقه هم در سلوک معنوی دارای مراتب بسیار والایی بودند. خودم شبی را در آمل در محضر ایشان بودم که آن دیدار کرامتی داشت که بیان آن دشوار است و در این مجمل نمی‌گنجد.
من در ١٣۵۴ پس از دیدار امام موسی صدر در بیروت، به دمشق رفتم و در زینبیه شاهد تجسد ارواح شدم. از لندن این تجارب روحی را به فم به استاد نوشتم و‌ و راهنمایب خواستم. ایشان نیز دستور سلوکی برای من نوشت و به من به لندن فرستاد.‌ بعدها ایشان برنامه‌های سلوک خود را در کتابی با عنوان نامه‌ها و برنامه‌ها به سال ١٣٧۴ از طریف انتشارات پیام قم منتشر کرد و‌دستور سلوک مرا نیز در آن جای داد. من اکنون بعد از چهل و اندی سال، هنوز از مطالعه آن دستور سلوک در راه حق و عبادت و بندگی خدا، منقلب می‌شوم. دیگران بعدا این نامه استاد به این شاگرد را در کتابی با عنوان تازیانه سلوک تجدید چاپ کردند و من هم آن را با مقدمه و موخره‌ای در مجله کلک‌ به مدیریت کسری حاج سیدجوادی تجدید چاپ کردم.
آنچه از علامه در ذهن من ماندگار شده است، آگاهی ها و دانسته هایم پیرامون زندگی و اندیشه‌های حاج ملاهادی سبزواری حکیم الهی قرن سیزدهم هجری را تداعی می کند. بعد از مطالعه منظومه حاج ملاهادی سبزواری و نگارش کتاب مستقلی درباره او و تصحیح دیوان اشعار حاج ملاهادی، همواره این سوال در ذهن من بود که اگر در زمان حاج ملاهادی سبزواری زندگی می‌کردم، او را چگونه می‌یافتم؟ با دیدن علامه حسن‌زاده آملی دریافتم که استاد حسن‌زاده آملی، از نظر جامعیت بین ظاهر و باطن شخصیتی همانند حاج ملاهادی سبزواری دارد. وقتی به مرحوم حکیم ابوالحسن جلوه فیلسوف الهی معاصر حاج ملاهادی سبزواری می‌گویند که شما در تهران پایتخت و مرکز ایران هستید، چرا مثل حاج ملاهادی سبزواری که در شهر دورافتاده سبزوار ساکن است، طالبان علم به شما جذب نمی‌شوند؟ حکیم جلوه در پاسخ می‌گوید: من درس فلسفه می‌دهم، اما آن باطنی را که در تعریف فلسفه گفته‌اند، ندارم. حکمای قدما در تعریف حکمت و فلسفه گفته‌اند: «الحکمه هی صیروره الانسان عالما عقلیا مضاهیا للعالم العینی» یعنی حکمت به معنای تطور و شدن انسان به صورت عالمی عقلی مشابه عالم عینی است. درحالی‌که حاج ملاهادی سبزواری علاوه بر صاحب‌نظر بودن در فلسفه و تدریس حکمت متعالیه ملاصدرا از جهت سلوک معنوی و باطنی کامل مکمل است. علامه حسن‌زاده آملی هم در عصر ما همتا و همپای حکیم سبزواری در عصر خود بود که نظیر خویش بنگذاشتند و بگذشتند.
مرحوم حاج شیخ ولی الله اسراری از اسباط حاج ملاهادی سبزواری از قول یکی از شاگردان حکیم سبزواری برای من نقل کرد که گفته بود : کسی که محضر حکیم سبزواری را درک کرده باشد، مثل أن است که خدمت جمیع انبیا و اولیا رسیده باشد. من نیز به ضرس قاطع می گویم که کسی که محضر علامه حسن زاده أملی را درک کرده باشد، مثل آن است که همه فلاسفه و حکمای متقدم و متاخر را از نزدیک دیده باشد.
بسیار خوشحالم که افتخار داشتم در شمار شاگردان علامه حسن‌زاده آملی قرار بگیرم. و هذا من فضل ربی.
سید حسن امین
یازدهم مهر ماه ١۴٠٠