بازیگر اجراگر نیست، یک عنصر خلاقه است!

پایگاه خبری نمانامه: آزاده صمدی در بخش‌هایی از گفت و گو با دامون قنبرزاده، در شماره چهارم مجله «فیلم امروز»، گفت: «من در تمام این سال‌ها تکیه‌ام فقط خودم بودم. دانش و توانایی‌هایم را سنجیدم و اگر تجربه‌گرایی کردم و جسارت به خرج دادم با تکیه بر آن‌چه که آن زمان فکر می‌کردم و پیشنهادهایی که داشتم (و دارم) بود. نقش‌ها پیشنهاد می‌شوند و بازیگر، همیشه در مقام نیاز است. من کسی را ندارم که به او بگویم فلان نقش را برایم بنویس. اولین بار که برای «۵۰ کیلو آلبالو» (مانی حقیقی) به من زنگ زدند با خودم گفتم: «باید بروی دفتر و بگویی من نقش اروشا را می‌خواهم.» اروشا روی کاغذ فانتزی‌ترین نقشی بود که می‌شناسم و من عاشق سینمای فانتزی‌ام. از این‌که نقشی فانتزی باشد، اغراق‌آمیز باشد، نمی‌ترسم.»
.
«جمله‌ای کلیشه‌ای‌ وجود دارد که می‌گویند بازیگری عین خمیربازی در بچگی‌ست. باید هر بار بتراشی و به ظرایفش برسی. ما خانوادگی عادتی داشتیم و هنوز هم داریم که دور هم جمع می‌شویم و بازی می‌کنیم. در خانه‌ام همه‌جور بازی‌ای دارم: فوتبال‌دستی، دارت، بیلیارد و… . من عاشق بازی‌ام. هنگام بازی گذشت زمان را حس نمی‌کنم. آدرنالین عجیبی در من تزریق می‌شود. من دلم می‌خواهد در هر بازی بهترین باشم. آدم‌هایی که با من بازی می‌کنند خبر دارند که به‌شدت هیجان‌زده و جدی می‌شوم. هیجان ایجاد می‌کنم که جذابیتش بالا برود.»
.
«بازیگر، اجراگر نیست یک عنصر خلاقه است. ریزه‌کاری‌های بازیگر براساس شخصیتی که بازی می‌کند، طراحی می‌شود. این نکته‌هایی که اشاره شد، ابزار من هستند. من در «آفریقا» در نقش دختری دزدیده‌شده بازی کرده‌ام. آن‌جا سعی می‌کنم از تُن زیر صدایم استفاده کنم تا درماندگی را به نمایش بگذارم. گریه خاصی هم برای دختر طراحی کرده بودم. اما شخصیتی مانند زهره افشار در «می‌خواهم زنده بمانم» در بدترین شرایط زندگی هم شاید اصلاً گریه نکند. او حتی نباید پلک می‌زد. باید نگاهی خیره می‌داشت و صدایی که حتماً باید از جنس بم صدایم استفاده می‌کردم. گویشی هم برایش انتخاب کردم که با گویش روزمره‌ام متفاوت بود؛ طمأنینه‌ای در آن بود. حتی برای شمایل ایستادنم نیز فکر کردم. می‌خواستم تک‌تک حرکات متعلق به این شخصیت باشد. قدرت داشته باشد. پرستیژ داشته باشد.»
.