اشعار حافظ به لحاظ تنوع و مضامین

به قلم: منوچهر مرتضوی


□ ۱ـ خط ساقی گر از این گونه زند نقش بر آب

ای بسا رخ که به خونابه منقّش باشد

بیت بالا از لحاظ تنوع و اجتماع مضامین مختلف اصلی و ایهامی بسیار جالب و قابل توجه است. در مفهوم اصلی بیت که مفهومی مرکب از دو استعاره به شرح زیر است، تشخیص مفهوم قریب از غریب و معنی اصلی از ایهامی دشوار می‌نماید و شاید شاعر به عمد دو مفهوم و مضمون را در قالب یک عبارت عرضه داشته باشد:

الف ـ اگر خط و خال و جمال ساقی (نقش) این‌چنین در آینه‌ی جام و پیاله‌ی می (آب) منعکس گردد، یا این‌که اگر نقش و نگار روی ساقی از این دست بر رخسارش که در لطافت مثل آب صاف است جلوه‌گری نماید… الخ.

به موازات این مفهوم اصلی معانی زیر نیز ایهاماً با توجه به قرائن موجود به‌نظر می‌رسد:

ب ـ خط ساقی اگر این‌چنین ما را به گریه وادارد؛ یا: اگر خط و جمال ساقی این‌چنین آب صافی اشک ما با خون دل منقّش و رنگین سازد؛ یا: اگر خط ساقی بدین‌گونه چهره‌ی بی‌رنگ و سفید ما با خون دل منقّش سازد… الخ (مصراع دوم یعنی «ای بسا رخ…» قرینه‌ی این ایهام به‌شمار می‌رود).

ج ـ خط ساقی اگر از این‌گونه آرزوها و امیدهای عاشقان را بر باد دهد و نقش بر آب سازد.

د ـ شاید در «ازین‌گونه زند نقش بر آب» اشاره‌ای به مضمون «تشعشع و تلوّن و جلوه‌های رنگارنگ می» وجود داشته باشد، یعنی «اگر خط ساقی این‌چنین نقش‌های رنگارنگ در آینه‌ی جام و باده پدید آورد… الخ».

۲ـ تا چه خواهد کرد با ما آب و رنگ عارضت

حالیا نیرنگ نقشی خوش بر آب انداختی

مضامین اصلی و ایهامی مستتر در این بیت عبارت است از:

الف ـ حالیا از راه فریب و نیرنگ و «نقش‌بازی» نقشی خوش بر آب انداختی و قصد فریفتن ما کردی و «در باغ سبز به ما نشان دادی».

ب ـ نقشی دلفریب و موهوم به ما نشان دادی (چون نقش بر آب است) و دل عاشقان و ناظران به خیال شهود و آرزوی وصال خوش کردی.

ج ـ حالیا از راه فریب و نیرنگ نقشی زیبا و خوش از خط و خال و جمال بر رخسار لطیف مثل آبت انداختی یعنی، نقش خط و خال بر روی لطیف چون آب زلال خوش جلوه دادی، تا کار ما آخر به کجا رسد و آب و رنگ عارض محبوبت با ما چه کند:

خمی که ابروی شوخ تو در کمان انداخت

بـه قـصـد جـان مـن زار نـاتوان انداخت

به‌عنوان قرینه‌ی این مفهوم می‌توان «رنگ عارض» را در مصراع اول اشاره به «نقشی خوش» در مصراع دوم، و «آب عارض» را در مصراع اول حاکی از «(رخساره‌ی لطیف مثلِ) آب» در مصراع دوم دانست.

د ـ «نقش بر آب انداختن» به قرینه‌ی «آب و رنگ» در مصراع اول و مناسبت و مشابهت آن با اصطلاح نقاشی «آبرنگ» و هم‌چنین مضمون کلی بیت، ایهام دارد به «نقاشی آبرنگ کردن و طراحی و رنگ‌آمیزی». در سه بیت دیگر که پیش از این بیت شرح داده شد نیز چنین ایهامی قابل تصور است (در بیت اول به قرینه‌ی «مجاز و حقیقت» که یادآور «طرح مبهم نخستین در نقاشی» و «تصویر کامل و رنگ‌آمیزی شده» است؛ در بیت دوم به قرینه‌ی «خط» و قرینه‌ی مضمون کلی بیت؛ در بیت سوم به قرینه‌ی «خط ساقی» و «به خونابه منقّش بودن»).

هــ یعنی نقش زیبای عارض محبوبت را در آینه‌ی جام و شراب خوش جلوه دادی و نقش خط و خال و عارض و جمالت را در پیاله‌ی باده منعکس ساختی و دل از ما بدین تجلی و نقش موهوم بربودی، تا از این عشق بی‌حاصل و خیال محال چه بر سر ما آید.

و ـ شاید در «نیرنگ نقشی خوش بر آب انداختی» ایهامی به یکی از مضامین جالب حافظ وجود داشته باشد، یعنی مضمونی که در این بیت حافظ دیده می‌شود:

سـاقـی بـه چند رنگ می اندر پیاله ریخت

این نقش‌ها نگر که چه‌خوش در کدو ببست

این بیت را شارح سوری چنین شرح کرده است (نقل به مضمون): «بر روی کدوی می‌کشیدن نقش‌هایی چون سرو و کشتی و جز آن عادت است و آن کدو را چمانه گویند. پس «این‌ نقش‌ها» به دو طریق واقع شده است: یکی نقش‌های واقع بر آن کدو و دیگری رنگ‌هایی که در کدو از انواع خمر بسته شده و در پیاله ظاهر شود، و مفهوم حقیقی دومی است و نخستین مفهوم ایهام است. محصول بیت: ساقی باده را در پیاله به چند رنگ ریخت، یعنی باده‌ی چندرنگ یا به‌چند صنعت و شیوه ریخت، اکنون تماشا کن نقوش غریبه‌ی بسته در کدوست که در پیاله ظاهر شد.» (شرح سودی، جلد اول، ص ۱۲۶).

با توجه به این مضمون به‌نظر می‌رسد یکی از معانی ایهامی «حالیا نیرنگ نقشی خوش بر آب انداختی» همین باشد که «حالیا چون ساحران شعبده‌باز به چند لون و به چند صنعت می اندر پیاله ریختی و نقش‌های خوش در کدو ببستی و نقوش نگارین در شراب ظاهر ساختی.»

در بیت زیر نیز همین مضمون مقصود است:

این همه عکس می و نقش نگارین که نمود

یـک فـروغ رخ سـاقـی‌ست که در جام افتاد

به‌جای «نقش نگارین» در بعضی نسخ «نقش مخالف» دیده می‌شود. معنی بیت چنین است: «این نقش‌های نگارین که در کدو بسته و شعشعه‌های دیده‌نواز می همگی جلوه و نمودی از فروغ رخ ساقی و تجلیّات جمال و انعکاس حسن اوست». در صورتی‌که همین مضمون را تجزیه بکنیم چند مسأله و مضمون به‌دست خواهد آمد:

الف ـ تجلی جمال ساقی در جام باده.

ب ـ نقش‌های نگارین و شعشعه‌ی می، عکس و نمود و اقتباسی از فروغ جمال ساقی است.

ج ـ تجلیات متعدد و متنوع وحدت در کثرت.

د ـ الوان متنوع و نقوش گوناگون می و جام (یا باده و کدوی آن).

۳ـ افسوس که شد دلبر و در دیده‌ی گریان

تحریر خیال خط او نقش بر آب‌‌ست

بیت ماقبل و مابعد این بیت به ترتیب چنین است:

گـر خـمـر بهشت‌ست بریزید که بی‌دوست

هـر شـربت عذبم که دهی عین عذاب‌ست

بـیـدار شـو ای دیـده کـه ایـمن نتوان بود

زین سیل دُمادُم که در این منزل خواب‌ست

معانی و مضامین اصلی و ایهامی بیت مورد بحث عبارت‌ست از:

الف ـ افسوس که دلبر رفت و رقم (و نقش و نوشته و تحریر) خیال خط دلربای او (نه رقم و تحریر خود خطّ بلکه تحریر تجسّم و خیال خط دلبر که بعد از رفتن او به‌جای مانده است) در دیده‌ی گریان نقش بر آب دیده و اشک چشم است. یعنی چون دیده گریان و پُرآب است، ناچار تحریر خیال خط و خال و تجسّم جمال او نقش بر آب خواهد بود.

ب ـ به قرینه‌ی «افسوس» و «رفتن دلبر» تحریر و نگاشتن خیال خط دلبر بر لوح دیده‌ی گریان و مجسّم‌ساختن خیال خط و خال او کاری بیهوده و تصویر و تصوری بی‌نتیجه و در حکم نقش بر آب نگاشتن و در رهگذار باد نگهبان لاله‌ بودن و «آب در هاون کوبیدن» است.

ج ـ دو مضمون که ذکر شد، هر یک محصول دیگری و مکمل آن است بدین معنی: پس از رفتن دلبر نقش خیال او بر آب دیده منقوش ساختن همانا نقش بر آب زدن و خط بر آب نگاشتن است، یا به‌عبارت دیگر چون تحریر خیال خط او نقش بر آب (اشک) است در واقع «نقش بر آب» و بیهوده و بی‌حاصل و خیال خام است.

د ـ ایهامی به لطافت رخسار معشوق وجود دارد، یعنی «نقش» کنایه از خط دلبر، و «آب» اشاره به رخسار اوست. در این صورت مفهوم ایهامی بیت چنین خواهد بود: «دلبر رفت و در دیده‌ی گریان خیال وهم‌انگیز خط او بر عارض لطیف و درخشان چون آبش مجسّم است.»

بدین اعتبار کلمه‌ی «خیال» نیز در تکوین و تشکیل ایهام کلی بیت نقشی بدیع و خیال‌انگیز ایفا می‌کند، یعنی ممکن است این معنی منظور باشد که «تصویر خط او چون خیالی لطیف و مبهم بر رخسار آب‌سانش مجسّم است»، یا این‌که «تصویر موهوم خط دلربا بر رخسار آب‌سان (از غایت صفا و لطافت) دوست و هیأت زیبای این ترکیب بدیع، چون خیالی مبهم و احساس‌انگیز در دیده‌ی گریان مجسّم است.»

ضمناً با توجه به توجیه اول یعنی «نقش بر آب بودن خیال خط» ایهام دیگری به‌نظر می‌رسد، یعنی «خیال نقش بر آب است» متضمّن مبالغه در موهوم‌بودن و وهم‌انگیزبودن.

هــ توجیهاتی که تا این‌جا گذشت، براساس مفهوم «خط عذار» یا «خط (و خال)» بود (هم‌چنین در ابیات دوم و سوم از چهار بیت دیگر که قبل از بیت مورد بحث شرح شد). اکنون می‌گوییم معنی لطیف دیگری براساس مفهوم «خط کتابت و نگارش» منظور شاعر بوده است به قرینه‌ی «تحریر» و «نقش» و مضمون کلی بیت بدین شرح: افسوس که دلبر برفت و اکنون که نامه‌ی او را با دیده‌ی گریان می‌خوانم، عکس و تصویر خط زیبای او در برابر چشم گریان می‌رقصد و بر آب و اشک دیده نقش می‌بندد، یا این‌که تحریر خط تو با اشک ریزانم شسته می‌شود و نقش بر آب می‌گردد (چون دیده‌ام اشک‌بار است تحریر خیال خط نقش بر آب می‌شود و محو و معدوم می‌گردد).

همین مضمون با قرائن ضعیف‌تری در بعض ابیات دیگر نیز مستتر است:

در بیت نخست از ابیات مشروح یعنی «نقشی بر آب می‌زنم از گریه حالیا…» به قرینه‌ی بیت ماقبل یعنی «یارب کی آن صبا بوزد کز نسیم آن / گردد شمامه‌ی کرمش کارساز من»  شاید خواجه چنین منظوری داشته است که «در این امید که نسیم وصل دوست مشام جان مشتاق مرا بنوازد، حالیا دل به خواندن نامه‌ی او خوش کرده‌ام و نقش خطوط آن نامه به آب دیده می‌شوم (یا این‌که نقش خط نامه‌ی او را بر آب دیده منعکس می‌سازم) تا کی نامه و پیام به وصال و دیدار و مجاز به حقیقت تبدیل شود».

در بیت دوم یعنی «دیشب به سیل اشک ره خواب می‌زدم…» نیز همین ایهام قابل استنباط است: «دیشب با سیل اشک نقش خواب از لوح دیده می‌زدودم و به یاد خط زیبا و نقوش فریبای کلک خیال‌انگیزت و با اقتباس از آن نقشی بر آب می‌زدم (می‌گریستم، یا با اشک خونین عارض بی‌رنگ سفید منقّش می‌ساختم یا با قطرات خون دل نقش بر آب صافی دیده می‌زدم)».

و ـ از مصراع دوم این معنی ایهامی نیز استنباط می‌شود که «در دیده‌ی گریان خیال خط و خال و تصویر جمال او محو می‌شود و از بین می‌رود». محوشدن خیال خط او در دیده ممکن است به‌علت گریان‌بودن و شسته‌شدن به آب آشک باشد و امکان دارد بدین علت باشد که چون دلبر رفته است خیال او نیز که در غیبت دوست تنها یار و غمگسار شاعر است برای تکمیل بدبختی وی کم‌کم عزم رفتن می‌کند، یا این‌که چون اصل و حقیقت محسوس و معلوم رفت، خیال و مجاز موهوم که ناپایدارتر است نیز دیری نمی‌پاید.

ز ـ به قرینه‌ی بیت ماقبل یعنی «گر خمر بهشت‌ست بریزید که بی‌دوست…» مضمون تجلی جمال دوست در شراب نیز از مصراع دوم قابل استفاده است، منتهی در این بیت مضمون مذکور در قالب مخصوصی عرضه شده است این‌چنین: افسوس که دلبر برفت و اکنون دیده‌ی گریان و منتظر نقش و نگار خط و خال او را در آینه‌ی جام و آب روشن می منعکس می‌یابد.

به‌نظر می‌رسد که این مضمون ایهامی مخلوط با مضامین «الف»، «ب»، «ج»، «د» از مضامین بیت حاضر مقصود و منظور شاعر بوده است یعنی علاوه بر «انعکاس جمال یار در جام شراب» باید «نقش بر آب دیده و اشک بودن» و «نقش بر آب بودن = بی‌حاصل و بی‌نتیجه بودن» و «نقش خط عذار دوست بر بیاض رخسار آب مانند» را برای تکمیل مضمون بیت ملحوظ داشت و در نتیجه مفهوم کامل بیت چنین خواهد بود: افسوس که دلبر رفت و دیده‌ی اشک‌بار من از پشت پرده‌ی اشک نقش خیال خط دلربای او بر عارض لطیف چون آبش را در آینه‌ی آب روشن می منعکس می‌بیند و نقش موهوم خیال جمالش را که در جام باده متجلی است بر آب اشک می‌نگارد، یعنی چون خط او نقش بر آب (= رخسار) است و خیال این نقش موهوم در آب (= شراب) منعکس است، ناچار تجسّم چنین صورتی در دیده‌ی گریان و تحریر چنین نقشی بر آب دیده نیز نقش بر آب و بی‌نتیجه خواهد بود.

۴ـ در آب و رنگ رخسارش چه جان‌دادیم و خون‌خوردیم

چو نقشش دست داد اول رقم بر جان‌سپاران زد

این بیت که پیش‌تر شرح داده شد، در ردیف پنج بیت دیگر قرار نمی‌گیرد، زیرا تمثیل منظور یعنی «نقش بر آب» در آن دیده نمی‌شود، مع‌هذا به‌علت این‌که ایهامی به تمثیل مورد بحث به قرینه‌ی مفهوم کلی بیت به‌نظر می‌رسد ذکر آن را لازم دانستیم.

از مفهوم بیت یعنی «محنت‌ها کشیدن و رنج‌ها بردن در آب و رنگ رخسار دوست و بالاخره حصول نقش مطلوب» با توجه به «محال بودن تحریر و تصویر بر روی آب یا نقش‌ناپذیری آب» ایهامی بدین شرح از شعر به‌دست می‌آید:

از پرتو عشق و به شیوه‌ی رندان بلاکش آراستن جمال دوست و تکمیل نقش و نگار و آب و رنگ رخسار درخشان و لطیف (مانند آب صافی) او را وجهه‌ی همت قرار دادیم و هم‌چون صورتگری چیره‌دست از تعذّر این قصد و خیال و تعسّر این امر محال (یعنی نقش‌زدن و رنگ‌آمیزی‌کردن بر آب یا رخسار چون آب) نهراسیدیم و چون به همت مردانه‌ی ما این محال ممکن و این معذور مقدور گشت و آب نقش‌پذیر شد (یعنی آب و رنگ و نقش و نگار رخسار چون آبش کمال یافت) به‌جای حق‌شناسی و حق‌گزاری خط بطلان و امحاء بر نقش وجود جان‌سپاران زد.

۵ ـ به می‌پرستی از آن نقش خود زدم بر آب

که تا خراب کنم نقش خودپرستیدن

این بیت مشرب ملامتی حافظ و یکی از جنبه‌های آن را نشان می‌دهد و مفهوم کلی و حاصل آن چنین است: «از آن رو با اختیار رندی و مستی و تظاهر به می‌پرستی خود را رسوای جهان و مشهور خاص و عام ساختم و در جلب ملامت و بدبینی مردم کوشیدم که بدین‌وسیله بت خودبینی را بشکنم و نقش خودپرستی را محو و زایل بکنم». ایهامات و معانی مختلفی که «نقش خود زدم بر آب» در این بیت حافظ دارد این‌هاست:

الف ـ در صورتی‌که «آب» به قرینه‌ی «می‌پرستی» ایهام به «شراب» داشته باشد «نقش خود زدم بر آب» این معنی را خواهد داشت: از آن روی نقش سرنوشت خود بر آب شراب زدم و زمام کار و سرنوشت خود به‌دست باده و می‌پرستی سپردم که بدین‌وسیله از تأثیر شراب غرور و خودپرستی رها گردم. قس با:

قـسـمـت حـوالـتـم به خرابات می‌کند

هرچند کاین‌چنین شدم و آن‌چنان شدم

ب ـ ایهام بسیار ضعیفی به قرینه‌‌ی «می‌پرستی» و «خراب
(= مست و خراب)» به مضمون «انعکاس عکس و تصویر در شراب» وجود دارد، ولی مفهوم کلی برای بیت براساس این ایهام نمی‌توان در نظر گرفت.

ج ـ باید توجه داشت که هنگامی از «نقش بر آب زدن» مفهوم «کوشش بی‌حاصل و بیهوده و کار عبث» فهمیده می‌شود که کلمه‌ی «نقش» مطلق و بدون قید اضافی باشد و در صورتی‌که «نقش» به‌صورت مضاف استعمال بشود (نقش چیزی را بر آب زدن) غالباً معنی «باطل و محوساختن و به آب شستن» خواهد داشت.

در بیت حاضر نیز مضاف‌الیه «خود» مفهوم «نقش (خود) زدم بر آب» را تغییر می‌دهد، یعنی مقصود شاعر از «به می‌پرستی نقش خود زدن بر آب» محوکردن و ابطال خود (شخصیت کاذب و منی و خودبینی) از پرتو می‌پرستی و سلوک در مسلک عرفان عاشقانه است.

د ـ «نقش خود زدم بر آب» یعنی: تصویر و مسوّده‌ی خود و نسخه‌ی شخصیت و خودبینی به آب شستم تا نقش خودپرستی را محو و زائل کنم (اگر نقش و نوشته را به آب بزنند، محو و خراب می‌شود).

هــ «نقش خود زدم بر آب» یعنی: نقش نهفته را آشکار و خود را به می‌پرستی رسوا و شهره‌ی شهر کردم و کار خود را آفتابی نمودم.

۶ ـ طوطیی را به خیال شکری دل‌خوش بود

ناگهش سیل فنا نقش امل باطل کرد

معنی بیت ساده و روشن است، یعنی «نقش امل و صورت آرزوهای طوطی نقش بر آب شد» ولی شاید تاکنون توجه نکرده باشیم که «نقشِ اَمَلِ طوطی» در واقع همان «خیال شکر» است و از طرف دیگر شکر در آب حل و ذوب می‌شود، پس حاصل مصراع دوم این است:

«شکری که طوطی بدان دلبستگی داشت، آب و خراب شد و بدین ترتیب نقش آمال او باطل گشت».    ■