گورستانی به نام قطعه هنرمندان!

به قلم: برومند شکری ( نویسنده و منتقد سینما )

پایگاه خبری نمانامه: جامعه سینمای ایران که به قول بزرگی پیش از هر نیازی برای او گورستانی ساخته اند، در حالی به پایان دولت مورد وثوق اکثریت عوامل آن نزدیک می شود که از هنر هفتم جز فضایی خاکستری باقی نمانده است.

گورستانی که به واسطه بینش غلط آنها از اصلاحات و نمایشی تحت عنوان «تکیه بر باد» به تهیه کنندگی «خالق تکرار» تولید و عرضه شد.

تکیه بر باد، فیلمی دیدنی با نقش آفرینی بازیگران نامداری چون اسحاق خان و ظریف الممالک، موفق به دریافت سیمرغ بلورین از بی شرم ترین جشنواره جهانی «برجام» با حضور میلیونها تماشاچی شد.

این فیلم گرچه بعدها موفق به حضور در جشنواره های زیادی شد ولی نتوانست دستاوردی داشته باشد. چرا که سناریوی فیلم بلند تکیه بر باد توسط یک فیلمنامه نویس حرفه ای در آمریکا نوشته شده بود و تمام دیالوگ ها را دوبلورهای حرفه ای هالیوود برای مخاطبان ترجمه کرده بودند…

فیلم تکیه بر باد نشان لیاقت خود را از مراجع سیاسی بین المللی زیادی دریافت کرد. چرا که در هیچ دوره ای از تاریخ کهن ایران، مردم آن این چنین به بازی گرفته نشده بودند.

گرچه زمان همیشه تکرار می شود و در موسم انتخابات ممکن است بازیگران با نقاب های بنفش، سیرک دیگری را به نمایش بگذارند و ملت را در انتخاب بد و بدتر قرار داده و جامعه را با صحنه های مهیج هالیوودی فریب دهند، ولی سینمایی که سیاسی شده است و سیاستی که سینمایی، جای تردید وجود ندارد که اگر حواسمان را جمع نکنیم، فیلم دیگری چون تکیه بر باد، تکرار خواهد شد.

شاید در هیچ دوره ای این چنین درامی، بیص زندگی واقعی هنرمندان را زیر دوربین قرار نداده و نخواهد داد. بازیگران پیشکسوتی چون اسدالله یکتا، جواد گلپایگانی ‌‌و اصغر سمسارزاده‌ و … به خاطر نیازهای ابتدایی زندگی آواره کوچه و خیابان شدند و تلخ ترین روزهای حرفه بازیگری خود را در معرض نمایش عموم گذاشتند.

و شاید در هیچ فیلم تراژدی، هنرمندی چون قاسم آهنین جان – شاعر خوزستانی – که یک روز قبل از مرگ به خاطر عدم پرداخت هزینه بیمارستان با خفت و خواری بیرون انداخته شد، این چنین زندگی واقعیش در معرض تماشا قرار نمی گرفت!

و همه این صحنه های واقعی فقط تاوان خطایی است که به واسطه سلیقه یک عده بازیگر سیرک به وجود آمد.

و امروز همان آدمها، همان هایی که به واژه تکرار دل بسته اند و مردم را به خاک سیاه نشاندند، در گوشه و کنار قلم می جنبانند و می نویسند که این آقایان کاندیدا چرا برنامه ای برای سینمای ایران تعریف نمی کنند؟ و برای اینکه احساسات جامعه را دچار التهاب کنند در پاسخ به سوال خود در ادامه می نویسند؛

آیا این حجم از بی‌ تفاوتی نسبت به اهالی هنر حقارت‌ بار نیست؟ گویا هنرمندان فقط زینت‌المجالسند که قاب‌های آقایان را مزین کنند؟ فراموش کرده اند دولت کنونی چنان مشکلات مردم را توسعه داده است که دیگر جایی برای پرداختن به مقوله فرهنگ و هنر نیست.

انتخابات ۱۴۰۰ یک آزمون بزرگ برای سینمایی است که هشت سال پیش در انتخاب یک مدیر سیاسی اشتباه کرده است و امیدوارم باز هم سلیقه تکراری خود را در سفره مردم نگذارند.