سرگشته‌ دنیای درون؛ به بهانه زادروز مسعود کیمیایی

 

پایگاه خبری نمانامه: اهمیت مسعودکیمیایی بر هیچکس پوشیده نیست. او چالش برانگیزترین فیلمساز سینمای ایران است. عمومیت یافتن این هنرمند، دنیای فرامتن آثارش و ویژگی‌های غیرقابل کتمان کاریزماتیکش، او را به پدیده‌ای متفاوت و فراگیر در سینما مبدل ساخته به گونه‌ای که هرکس اعم از منتقد یا فیلمساز و یا حتی مخاطبان عام سینما از طبقه مرفه تا متوسط و فرودست، به تحلیل آثارش می‌پردازند.
او علاوه بر دنیای درون آثارش و قهرمانانی که خلق کرده، خود نیز به قهرمانی مبدل شده که همه از او عالی‌ترین آثار را می‌طلبند و محدودیت‌های انسانی او را برنمی‌تابند.

در واقع مخاطبان عام و خاص همواره دغدغه دارند تا دیگر بار او بر قله سینما نشیند و دنیایی خلق کند که نقطه اوج سینما باشد اما نمی‌دانند فیلمساز تابع شرایط است؛ گاهی ضعف، گاهی عدم ارتباط با دنیای اطراف، گاهی سرگشتگی و حیرانی عاشقانه در دنیای درون او را از رسیدن به کمال باز می‌دارد. شاید عدم کمال در انسجام اثر دغدغه‌ای دست‌نیافتی برای مخاطبانش باشد اما باز هم او را رها نمی‌کنند چون در آثار متاخرش سکانس‌هایی کیمیایی‌وار برای لحظه‌ای این عطش را رفع می‌کند.
مسعود کیمیایی و نقدش از منظر اهمیت و یا نقض جایگاهش در سینما، پدیده‌ای عمومی است، هرکسی به اندازه میزان دانش و یا بیش از آن، این فیلمساز را تحلیل کرده، گاهی نیز برخی دیگر برای رسیدن به جایگاه و یا شهرتی برای خود به عناد با او پرداخته‌اند و حتی هویت هنری او را بطور کلی زیر سوال برده‌اند اما با وجود همه این‌ها، کیمیایی باز هم جریان دارد و در این فضای پرچالش نفس می‌کشد.
گاهی دنیای فیلمساز و آثارش درهم تنیدگی عجیبی می‌یابند، گویی هنرمند خود با شخصیت‌هایش زندگی می‌کند و او تابعی از دنیای خود می‌شود و در شرایطی حتی مرز بین واقعیت و خیال را در هم می‌شکند و فیلمساز و نویسنده در دنیای واقعی با شخصیت‌های خیالی سیر می‌کند. البته وضع کیمیایی تا این حد وخیم نیست بلکه او در آثار متاخرش تمامی مولفه‌های سینمایش را وام می‌گیرد، گویی با هر فیلم جدید او، شخصیت‌های متعدد پرداخته و پرداخت نشده‌اش جشن می‌گیرند و هریک به سهم خود مهمان پذیرایی جدید کیمیایی می‌شوند.

او با این سینما زندگی می‌کند و ناخودآگاه نقش تعیین کننده خداوندگاری درام را رها می‌کند و اثر چیزی است که خودش و شاید بخشی از مخاطبانش را ارضاء می‌کند اما عمومیت نمی‌یابد و قیصر و یا گوزن‌های دیگر نمی‌شود. به همین دلیل است که آثار متاخرش، در دنیای منطق و نقد با اقبال روبرو نمی‌شوند. در واقع کیمیایی مخاطبانی دارد که تعداد آنها باعث تثبیت موفقیت فیلم‌هایش می شود و عاملی برای بقا و ادامه کار. این مخاطبان مولفه‌های سینمای کیمیایی را می‌شناسند و دیدن آثار این فیلمساز به فرآیندی احساسی برای آن‌ها مبدل شده است.
سینما باید ترجمان روح اجتماع باشد. در واقع هنری منطبق با شرایط روز جامعه، اما دنیای قرنطینه شده کیمیایی گویا با تغییرات دنیای معاصر، همگون نمی‌شود. کیمیایی گرفتار این چارچوب بود و اگر هم گاهی از دنیایش خارج شده، راه به بیراهه برده و تصویر دنیای دیگران در فیلم‌هایش، گاه، شعاری و گاه، گل‌درشت شده است.
اما فارغ از تمامی این تفاسیر، مسعودکیمیایی، مهمترین فیلمساز تاریخ سینمای ایران است. او زمینه مردمی کردن جریانی موسوم به موج نو یا سینمای متفاوت را با مخاطبان فراهم کرد.

دیگران تنها فیلم‌هایشان را ساختند و هیچکس به اقبال عمومی (در اینجا به معنای خاص ارتباط با انبوه مخاطبان) فکر نمی‌کرد. در واقع این اقبال عمومی بر سینمای متفاوت کیمیایی باعث شد تا حتی برخی از آثار شخصی دیگران نیز دیده شوند و محلی از اعراب بیابند و سینمای متفاوت نیز مخاطب خاص خود را بیابد. حداقل دو فیلم از کیمیایی فارغ از اینکه دوستش داشته باشیم یا نه، فصل‌های طلایی سینمای ایران را رقم زدند، کاری که برای هیچ‌یک از فیلمسازان دیگر اتفاق نیفتاد. دوبار فتح قله سینما و حتی دسته‌بندی سینما به زمان پیش از قیصر و بعد از قیصر مهمترین دست آورد سینمایی وی است. کیمیایی با هنرش، ابتدا همه مردم ( قیصر ) و در ادامه بخشی از آن‌ها ( گوزنها ) را شیفته دنیایش کرد.

دنیایی که تا کیمیایی زنده است زنده می‌ماند. برخی فضیلت را در فیلم نساختن دیدند اما کیمیایی فرزند سینما و عاشق زندگی کردن در فضای سینما است. او هیچگاه سینما را رها نکرد. ادامه فعالیت در سینما، هنر و سیاست می‌خواهد و کیمیایی ثابت کرد که این دو مقوله را به خوبی می‌شناسد.
آقای کارگردان زادروزتان مبارک! سینمای ایران حضور شما را غنیمت می‌داند و همواره برای سلامتی‌تان دعا می‌کند.