دفاع مقدس و تاثیر آن در سینما و تئاتر

پایگاه خبری نمانامه: تئاتر هنری است والا و ارزشمند که نقش مهم و ژرفی در فرهنگ بشری داشته است. هنر تئاتر از دیرباز بشر را تحت تاثیر قرار داده است و این تاثیرگذاری تا به امروز ادامه دارد. تئاتر تعالی بخش فرهنگ و روح آدمی است و همین امر سبب شده است پیچیده‌ترین و مهمترین مسائل انسانی در تئاتر مطرح شود. موضوع‌هایی چون حسادت، قساوت، جنایت، شهوت، خیانت، ثروت و… همواره دستمایه نمایشنامه‌نویسان جهان قرار گرفته است و افرادی را که به تماشای آن تئاترها نشسته‌اند، تحت تاثیر قرار داده است اما تئاتر مقاومت به معنای واقعی آن متعلق به دوران جدید و پدیده‌ای متاخر است و شاید بیش از هر دوره دیگری به دوران جنگ‌هی جهانی اول و دوم باز می‌گردد و پیشینه‌ای طولانی در هنر تئاتر ندارد.

به عبارت دیگر تئاتر مقاومت، پدیده‌ای مدرن است و همگام با تغییر و تحولات و عصر مدرن پیشرفته است. مقاومت و تئاتر منتسب به آن بر اثر هجوم کشورها و گروه‌های متجاوز پدیده‌ آمده است و اگر مقاومتی شکل گرفته است ناگزیر هجوم و یا تجاوزی آن سوی دیگر وجود داشته است.

به عبارت روشن‌تر هسته‌های مقاومت در جوامع و کشورهای مختلف بیشتر در مقابل جنگ‌های ناخواسته و تحمیلی صورت گرفته‌اند و از همین رو است که مقاومت وتئاتر، مقاومت به لحاظ مفهومی و بارارزشی آن همواره قابل توجه بوده است.

اگر در یک سو جنگ‌طلبی و تجاوزگری بوده در سوی دیگر مقاومت و طلح‌طلبی تجلی یافته است.آنچه دوران جنگ تحمیلی عراق علیه ایران را منحصربه فرد کرده است جهان بینی و ایدئولوژی رزمندگان ایرانی است. بنابراین جنگ عراق با ایران را می‌توان جنگ ایدئولوژی‌ها نامید. نشانه‌های این جنگ ایدئولوژیک را در گفتارها و رفتارهای رهبر فقید کشورمان امام خمینی(ره) بیش از پیش می‌توان یافت.

امام خمینی(ره) جنگ ایران و عراق را جنگ اسلام و کفر نامید و اگر چه مقامات عراقی نظامیان خود را آزاد گذاشته بودند تا حتی به غیر نظامیان کشورمان نیز وحشیانه حمله کنند وغیر انسانی‌ترین رفتارها را در جنگ نشان دادند، اما رهبر انقلاب، مسئولان کشورمان و رزمندگان ما همواره اخلاق جنگ را رعایت کردند و بر دفاعی بودن جنگمان تاکید می‌کردند. 

تعریف دفاع مقدس

تئاتر دفاع مقدس گونه تئاتر در کشور ماست که در آن ارزش‌های انسانی رزمندگان یا خانواده‌های ایرانی به شیوه‌ای دراماتیک و نمایشی به روی صحنه می‌روند. بنابراین این گونه نمایشی در درجه نخست باید ویژگی‌ها و عناصر هنر در آن جاری و ساری باشد. شخصیت‌ها و یا تیپ‌های نمایشی این گونه تئاترها غالباً انسانهایی هستند که یا شروع کننده جنگ بوده‌اند و عراقی‌ هستند و یا ایرانی‌اند و نقش دفاعی به خود گرفته‌اند. در این نمایش‌ها گاهی خط مقدم و سنگرهای جبهه جنگ مکان وقوع اتفاق‌ها هستند و یا آدمها و انسانهای مرتبط با جنگ در پشت جبهه‌ها مورد توجه قرار گرفته‌اند و اتفاق‌ها کیلومترها دورتر از جبهه به وقوع می‌پیوندند.

گاهی حملات و تجاوزهای دشمن چنان محور اصلی نمایش را تشکیل دهند که گویی همه جنگ در صورت و فیزیک جنگ خلاصه می‌شود و گاهی چنان انتزاعی به آدم‌های جنگ پرداخت می‌شود که گویی در جبهه تنها خلوت نشینی و مناجاتهای شبانه اصل بوده و توپ و تفنگ و خمپاره و تانک و هواپیمای بمب‌افکن تنها قصه و خیال بوده است. همه این نمایش‌ها در ردیف تئاتر مقاومت قرار می‌گیرند و نمی‌توان گستره تعریف دفاع مقدس را بی‌دلیل محدود کرد. بنابراین به تعداد نمایشنامه‌نویسان و کارگردانهایی که درک و معرفتی از جبهه و جنگ دارند می‌توان از تئاتر دفاع مقدس تعریف ارائه کرد.

اگر نویسنده متن‌های نمایشی‌ و کارگردان در آثار خود ادارک و فهم بهتری از جنگ تحمیلی داشته باشند و به عبارتی فلسفه جنگ تحمیلی را خوب بشناسند و به تحلیل درستی برسند، در نتیجه آثار آنها نیز مخاطب جستجوگر و سخت‌گیر را ارضا، خواهد کرد و در غیر این صورت مخاطب آن نمایش را باور نخواهد کرد. اما بی‌درنگ باید یاد‌آوری کرد و بر این نکته پای فشرد که شناخت و تحلیل درست موضوعی تاریخی، همانند جنگ ایران و عراق شرط لازم برای خلق اثری ماندگار است و نه شرط لازم و کافی. کوتاه سخن اینکه شناخت فلسفه جنگ تحمیلی ۸ ساله عراق بر علیه ایران و نیز بازیابی اجزاء گوناگون چنین جنگی تنها نیمی از راهی است که نمایشنامه‌نویس و کارگردان تئاتر باید طی نمایند. مارتین اسلین در کتاب نمایش چیست؟ می‌گوید:«قالب نمایشی تماشاگر را در درک و تفسیر متن پوشید‌ه‌ای که در پشت متن مشهود قرار گرفته است آزاد می‌گذارد. به عبارت دیگر وی را در موقعیت همان کاراکتری قرار می‌دهد که مورد خطاب واقع شده است. لذا تماشاگر می‌تواند به جای آن که صرفاً شرح وصف احساسی را بخواند یا بشنود آن احساس را مستقیماً تجربه کند. علاوه بر این، ضرورت تفسیر مستقل کنش‌ها بر دلهره و انتظار تماشاگر در مسیر داستان می‌افزاید. به این ترتیب تماشاگر در واقع داخل گود قرار گرفته و مستقیماً با رویدادها رودرو می‌شود.»تئاتر دفاع مقدس به دلیل ویژگی‌های خاص آن تاثیرات بسیاری بر مخاطب خود خواهد گذاشت. زیرا این گونه‌ی تئاتری آمیخته است با موضوع‌های دینی، مذهبی، اعتقادی و فرهنگی جامعه ما. بنابراین می‌توان بر این نظریه اسلین تاکید کرد که«امکانات نمایش بسیار بیشتر از یک افزار محض عمل می‌کند و آن انتقال الگوهای رفتاری جامعه به اعضای آن است.

نمایش همچنین می‌تواند وسیله‌ای در خدمت اندیشه و روند شناختگر باشد. نمایش نه تنها ملموس‌ترین یعنی غیر انتزاعی‌ترین نوع تقلید هنری از رفتار واقعی انسانهاست، بلکه ملموس‌ترین قالب اندیشه ورزی و تعمق در اطراف وضعیت‌های انسانی نیز هست. هر چه سطح تجربه بالاتر باشد. اندیشه از واقعیت دورتر می‌شود.»نتیجه آن که هرچه به آدم‌های جنگ و اهداف، آرمان‌ها و موقعیت‌ آنها نزدیک‌تر شویم می‌توان تعریف دقیق‌تر، جامع‌تر و واقع بینانه‌تری از جنگ ایران وعراق ارائه کرد. 

خاستگاه تئاتر مقاومت آنچه مشخص است این است که تئاتر دفاع مقدس در ایران هنری تحمیلی نیست. چه بسا اگر این گونه بود پس از نزدیک به یک قرن که از آغاز ایران و عراق می‌گذرد می‌بایست اثری این‌گونه تئاتری وجود نمی‌داشت. در هیچ کجای دنیا نیز هنرهای بخشنامه‌ای و دستوری پایدار و ما نبوده‌اندو در گذر زمان از بین رفته‌اند. پدیده جنگ ایران و عراق اگر چه از حیث پدیدار شناسانه‌اش بررسی شود، موجودی واقعی است اما از نظر محتوایی موجودی حقیقی است. کشوری با همه امکاناتش در برابر دشمن متجاوز ایستاد و هشت سال سختی‌ها و مصائب را تحمل کرد و از این آزمون مهم و طاقت‌فرسا انسانهایی سربرآورندکه گویی بر چشم برهم زدنی طی طریق کردند و همچون سالکان ممتاز ره صدساله را در کوتاه زمانی پیمودند.

به عبارتی دیگر بسیاری از رزمندگان ما جنگ را مسیر دشوار و صعبی می‌دانستند که گذر از آن روح و روان آدمی را صیقل می‌دهد و او را به معرفتی یگانه می‌رساند. در واقع از نظر رزمندگان ایرانی واقعه جنگ همچون دانشگاهی است که مدرک فارغ التحصیلی آن زمانی اعطا می‌شود که روح و روان آدمی از کوره‌های مذاب سختی گذرکرده باشد و به تعلی و تکامل رسیده باشد.

از این رو انسانی که در جنگ شرکت کرده است زودتر به بلوغ فکری و معرفتی می‌رسد. کسانی در این آزمون دشوار بهترین نمره‌ها را می‌گیرند که به وصال حق نائل آمده باشند. از سوی رزمنده ایرانی که تمام ایمان و باور دینی خود را پشتوانه روحی و دفاعی خود می‌دانست، نمی‌توانست طرف مقابل را نیز حق بداند.

بنابراین پدید آمدن عبارت‌هایی چون«جبهه‌های جنگ عراق علیه باطل»،«جنگ اسلام و کفر»، «اسلام ناب محمدی و اسلام آمریکایی» و… بی‌دلیل نیست. زیرا طبیعی است که ملتی که در سال ۱۳۵۷ انقلابی بزرگ مرا به پیروزی رسانده و سمت و سوی آن دینی و اسلامی بوده است، اگر مورد حمله و تجاوز قرار گیرد، همانند آن خواهد بود که متجاوز نسبت به دین و ایمان آن ملت اعلان جنگ کرده است. از این رو جنگ عراق علیه ایران، جنگ کفر علیه السلام نام گرفت.